راه راه:

بزرگست و با داد و روشن روان
کنون تاکسی از نژادکیان
از حالا به بعد که کرایه‌ها بالا رفته، تاکسی‌داری شغل بزرگان و افراد لاکچری و روشن‌روان است. به سمت این شغل برو که آسایش دو گیتی را گیرخواهی آورد و اصلا خواجه معتقد است نژاد تو برای همین کار است.

به عالم هست اکنون این ترانه
نبندد تاکسی از تختگه رخت
تمام عالم از حالا به بعد این را یکصدا فریاد خواهند زد که تاکسی خیلی خوب است و محال است کسی که سراغ این شغل می‌رود، از کارکردن روزی رخت ببندد و بیکار شود.

مگذر از عیش و بشادی و بخوشی گذران
تاکسی برخورد از دولت و از جان و زتن
ای صاحب فال ۴درصدی! خواجه معتقد است شما قضیه گران شدن کرایه‌ها را روی گلس گوشی آی‌فون‌ات دایورت کن! چرا می‌خواهی الکی عیش و نوش و شادی و خوشی‌ات را از بین ببری و برای گران شدن کرایه تاکسی‌ها، به دولت اعتراض کنی و جان و تن خودت را از آسایش و راحتی در بیاوری.

لایق بندگی حضرت انسان نشود
تاکسی ذره صفت پاک نگردد در عشق
حالا که کرایه تاکسی‌ها اینهمه بالا رفته، واقعا دیگر اصلا منطقی و عقلایی نیست که تاکسی حتی به اندازه سر سوزنی کثیف باشد چرا که نظافت نشانه ایمان است و تاکسی‌های کثیف و زهوار در رفته لایق انسان‌ها نیستند.

چکنم و چکنم همی گویم مدام
تاکسی کو پیشم آید راز جوی
ای صاحب فال عجله نکن. سر چهارراهی ایستاده‌ای و باران می‌بارد اما هیچ‌کس تو را سوار نمی‌کند. کاسه چه کنم چه کنم دستت نگیر و مدام غر نزن. کمی که منتظر بمانی تاکسی هم به سمت تو خواهد آمد.

منتظر بنشسته‌اند ایشان همه
تاکسی آنجا رود زین جایگاه
ملت در صف جایگاه گاز توی گرما با دهن روزه منتظرند که ماشین‌شان را گاز بزنند، آن‌وقت تاکسی پشت تاکسی بدون صف هی از این جایگاه به آن جایگاه می‌رود و حال می‌کند. واقعا خواجه برایت متاسف است ای صاحب فال!

از ضعیفیها چواشکم نقش پا زنجیرپاست
طاقتی‌کو تاکسی سر منزلی آرد به دست
ای صاحب فال! ۲۰ تومن دستی داری یک ماهه؟ راستش از ضعف و ناکارآمدی دولت، اشکم می‌چکد و راهم را سد می‌کند. ای صاحب فال از تو چه پنهان که زندگی‌ام خیلی سخت شده است. حتی گاهی اوقات که توی تاکسی هم می‌نشینم به قدری بی‌حوصله شده‌ام که طاقت نمی‌آورم تا منزل خواجه صبرکنم و مدام حوصله‌ام سر می‌رود.