مردان خدا پرده ی پندار دریدند!!
فیشه الکبیر و دختره المدیر!

بسم الله الخالق العجیب و القادر با الجیب, و قال سیدنا الحکیم نوبخت الحلیم- حفظه الله ماله الشریف-: ان فی النظام ذخیره و هو صفدر المعالی- قدس الله فیشه الکبیر و دختره المدیر- و هو من امناء الرحمن و ذخایر الفرقان.

زین جمله, از حوادث غریبه ی ماضیه, کلام را بیاغازم که راوی ابن فلان ابن کیهان گفته است: شاه دزدی را حین ارتکاب دزدی بدیدند, دستش بستندی و وی را نزد داروغه بردندی و منتظر بر حکم مذمت و شلاق و اعدامش بودندی.

اهالی بلاد از هیبت این حادثه در هیئت سکته فرو رفتندی که ناگاه داروغه بچه ای از خیمه گاه برون شدی و اعیان و اعوام بخواندی و نیک سمند سخن براندی که : یا للعجب!! مردان خدا پرده ی پندار دریدند!!

ای وای برما که تاکنون این ابدال حق را نشناخته بودیم. هر چه درین رادمرد نظر کردیم جز خوبی ندیدیم و آنگاه که به ” رساله الفیش فی اظهارات المال و الدیش” نگریستیم, نه آنکه بدی ندیدیم بل آنکه وی را امین الامناء یافتیم. آفرین بر گلی که خلقت این فرا بشر از آن بوده است. زین روی وی را از جامه ی شاه دزدی برون کرده و خلعت امانتداری به تنش دوخته و وی را زین پس” ذخیره النظام فی تدبیر الانام” قرار می دهیم.
راوی در شرح احوالات اعیان و اعوام چنین اطاله ی کلام میکند که: مردمان را جامه دران دیدند که سر در جیبشان فرو میکنند و گروهی به بیابان سلوک سر می نهند و باقی ذخیره گویان به کسب خویش بازمی گردند.

راوی ابن فلان ابن کیهان گوید من ازین حادثه سخت فکری گشتم و آنرا تجربتی دانستم باشد که اسلاف ما شاه دزدان را تهمت نزنند و آنان را ابدال حق بدانند

والسلام علی سیدنا النوبخت و ذخیرته الصفدر.

ثبت ديدگاه




عنوان