نماز قاطی پاتی !

– سجادتون چه قد قشنگه.چه خوش سلیقه. میتونم ببینمششش؟

-مرسی آبجی، چشات قشنگ میبینه . قابلتو نداره.

-قیمتش چنده ؟

-یاحسین… میرحسین …

-وای چه قدر شما خوبین . فقط یه چیز الان وضو باید داشته باشم؟

-وضو بهتره که بگیری اگه هم نداری عب نداره .

– میشه به شما بگم داداش؟

-چرا که نه!

-وای،مرسی داداش. میشه سر نماز پیشتون بایستم؟ معنویت تو شما موج میزنه .

-لطف داری،حتما که میتونی. چه دستنبد سبز قشنگی.

-چه چشمای تیز بینیی، قابلتو نداری، یاحسین… میرحسین..

-مرسی عزیز دلم .

-میتونیم باهم بیشتر آشنا شیم؟

-بله حتما!

-داداشی اسمت چیه؟ از آرمانات برام بگو .

-اسم مستعارم بیژنه… بچه ها این جوری صدام میکنن،تو هر چی میخوای بگو. منم اومدم رایمو پس بگیرم، به نظر من تقلب شده.

-چه اسم نایسی! اسم دوم منم الیزابته. قشنگه مگه نه؟

-آره عزیزم، خیلی.

– تقلب؟ من اومده بودم ولیعصر کیف و کفش بگیرم، دوستامو دیدم اینجان، اومدم پیششون، اونا صفای جلو ترن. تقلب شده، کی، برا چی؟ خودت که چیزیت نشده؟!

_ یعنی واقعا نمیدونی؟ مردم رای دادن… الان میگن رایتون نیست. البته من خودم رای ندادم… ولی من و مردم نداریم که!

-واقعا؟ عجب آدمایی‌ان، نگا کن تو چه مملکتی داریم زندگی میکنیم؟!

-واقعا عزیزم، حالا خودتو ناراحت نکن…

-امروز اذان هم میگن؟

-آره ولی هنوز نگفتن…

-چرا انقدر دیر میگن… مردم کار دارن بخدا…

-آره دیگه، میخوای پاشیم بریم؟

-منم موافقم ،برنامت چیه؟

-حالا بریم تو راه بهت میگم…

ثبت ديدگاه




عنوان