خواب یکی از فرزندان حاج آقا به مناسبت سالگرد فوت حاج آقا!
بیولوژیک حاج آقا سالم بود!

رادیو اکتیو و بدن حاج آقا

راه راه : پدر را در فضایی مانند بهشت، آکنده از درختان پسته دیدم، گفتم پدر بدهید دستتان را ماچ کنم، با مهربانی اجازه داد ولی گفت بعدا دهانت را بشور! چون بدن من ۱۰ برابر حد مجاز تشعشعات رادیواکتیو دارد، یک وقت در زندان تبخال میزنی!
گفتم پدر این باغات پسته چیست؟ گفت وقتی آمدم اینجا خودم درخواست کردم. می خواهم مثل زندگی دنیایی ام وارد فعالیت اقتصادی نشوم و فقط به همان کشاورزی در باغ پسته مشغول شوم. گفتم پدر خیالتان راحت ما نیز بعد از فوت شما مثل زمان حیاتتان اصلا وارد کار اقتصادی نشدیم و نخواهیم شد، فقط کشاورزی!
گفتم پدر وضع بیولوژیکتان چطور است؟ گفت خداروشکر نه آن گلوله اوایل انقلاب و نه آن تشعشات، به اندام  حیاتی ام آسیب نزده و می توانم از نعمتهای بهشتی متنعم باشم. خوشحال شدم! بلافاصله پدر بغض کرد و گفت فقط نمی توانم از ویدئوهای بهشتی استفاده کنم. گفتم به چه خاطر؟ گفت همان جریان ممنوعیت های دهه هفتاد! ناراحت شدم. گفت غصه نخور، از ویدئوی بچه ها استفاده می کنم! راستی به مادرت بگو اینجا تقاضای ویدئوچک کردم! حدسم درست بود، تقلب نشده بود! گفتم باشه پدر.
یک لحظه نگاهم متوجه چند گوسفند پروار شد که هیچ پشمی به بدن نداشتند. پرسیدم پدر اینها چرا این جوری هستند؟ پدر گفت، برایشان خاطره تعریف می کنم، پشمشان می ریزد، بعد با انیشتین، نیوتن و دکتر حسابی، کبابشان می کنیم و به بدن می زنیم! گفتم پدر چه شد که هم نشین دانشمندان شدید؟ گفت بخاطر IQ بالایم! سریع نکته را گرفتم و تصدیق کردم!
بیدار شدم! باید درس بخوانم، فصل امتحاناتمان است! حتی با IQ بالای من هم خواندن دو دکترا آن هم در زندان قدری مشکل است.

۲ Comments

  1. زحل ۱۳۹۶-۱۰-۲۴ در ۱۲:۰۱ ب٫ظ- پاسخ دادن

    تشکر از مطلب زیباتون

  2. رضا ۱۳۹۶-۱۰-۲۴ در ۱۱:۵۱ ق٫ظ- پاسخ دادن

    خیلی خوووب بوووود :)))))))

ثبت ديدگاه




عنوان