رتبه اول شعر جشنواره سواحل ایذه
دل من ساحل ایذه س

راه راه: در باب یک “مختشش” عاشق پیشه ی هدایت شده در آخر ماجرا، میفرماید:

دموکراتیک و خوش اَخلاقم انگاری رضاخانم
چرا فک میکنی از مهره های انگلستانم؟؟؟

توی آتیش اون چشمای سبز و فتنه انگیزت
دارم بد جور میسوزم مثه سطلای تهرانم

شدم ویرونه و بیهوده می‌گردم به دور تو
شبیه ریزگرد و زلزله، تو کل ایرانم

تو حصری، توی چنگالای داداشای نامردت
برا سانتریفیوژ حلقِ اونا، عینِ سیمانم

چراغ و خطّ قرمز، معنی و مفهومشون سخته
چراغا سبزه واسَم، چونکه من راننده نیسانم

مگه میشه که رأی تو کسی غیرِ خودم باشه
یه روزی از همین روزاس که داماد لرستانم

توی بیتای بالا فتنه گر بودم ولی، توبه !
توی بیتای پایینی یکی از اهلِ ایمانم:

تساهُل یا تسامُح، بیخوده تو جبهه ی حق،پس
همه حرفامو رُک میگم، شبیه تیتر کیهانم

دارم با غاصبای قلب تو هر روز میجنگم
سی و سه ساله حالا، مثل حزب ا.. لبنانم

دل من ساحل ایذه س، بیا آزاد کن اونو
بیا ای ناو زیبای سپاه پاسدارانم …

? رتبه اول بخش شعر، در جشنواره هنری سواحل ایذه

۲ Comments

  1. safura ۱۳۹۶-۱۱-۲۸ در ۱۰:۵۲ ق٫ظ- پاسخ دادن

    همه حرفامو رک میگم شبیه تیتر کیهانم! آی دلم:)))
    همش عالی!

  2. خودش ۱۳۹۶-۱۱-۲۵ در ۱۱:۳۹ ب٫ظ- پاسخ دادن

    خییییلی عااالی

ثبت ديدگاه




عنوان