حاشیه چهارمین شب طنز انقلاب
تور سواحل ایذه ویژه زمستان

راه راه: بالاخره چهارمین شب طنز هم رسید…

با یکی از دوستان دست از پا نشناستر به سمت فرهنگسرای انقلاب اسلامی راه افتادیم تا یک شب دیگر خنده را بر هر چیز دیگر ترجیح دهیم…

تقریبا جزء نفرات اول مراسم بودیم و با خیالت راحت و با چشم خریدار صندلی موردنظر را انتخاب کردیم و نشستیم.

این بار شب طنز با شبهای قبل یک تفاوت اساسی داشت و آن هم اختتامیه جشنواره ایذه بود.

با دکوری که تهیه کرده بودند هوای سالن حسابی شرجی شده بود…

علائمی مثل به دریای ایذه خوش آمدید، خطر مرگ در آب، چیزی به ساحل نمانده، شنا در عمق ممنوع، خطر سونامی و… با آن دکور جلیقه نجات، تیوپ و عینک شنا، همه دست در دست هم داده بودند تا دلمان هوای خلیج نیلگون ایذه را بکند.

فقط هر چند دقیقه یک بار سوت میکروفون که قصد آماده شدن برای برنامه را نداشت ما را از خیالات آفتاب گرفتن و شن بازی در می آورد.

بالاخره هر طور که بود میکروفون درست شد و بعد از تلاوت قرآن توسط قاری، برنامه با اجرای جذاب علی زکریایی آغاز شد.

سالن هم کم کم داشت پر میشد. مجری برنامه، حاضرین در سالن را که می خواستند از تمام نقاط جزیره استفاده کنند دعوت کرد تا صندلی های جلو را پر کنند و حضار با آغوش باز پذیرفتند البته یکی دو نفری بودند که انتهای سالن با فاصله قابل توجهی که نشان میداد علاقه ای به جمع ندارند نشسته بودند… حالا دیگر در این محفل چه می کردند سوالی بود که بی جواب ماند.

برنامه با شعر خوانی اول که درمورد اتفاقات جشنواره فجر امسال بود رسمی تر شد.

شاعر بعدی که بالای سن آمد جهت کنترل میکروفن فوتی کرد که احتمالا جِرم چند ساله سوارخ های باند را برطرف کرد.

مشغول استفاده از هوای مرطوب برنامه بودیم که آقایی با لباس نیروی دریایی وارد سالن شد و طوری بابت زیردریایی که در آسفالت خیابان گیر کرده بود کمک می خواست که کم کم حضار می خواستند کرم ضد آفتاب استفاده کنند.

نوبت به اهداء جوایز جشنواره ایذه رسید و قبل از آن از خانواده شهید شاهسنایی (شهید اغتشاشات اخیر) تجلیل گردید و قرار شد جایزه ها توسط پدر شهید متبرک شده و اهداء گردد.

تندیس جشنواره ایذه تلفیقی از توهم دشمن و طنازی و هنرمندی بچه های باشگاه طنز انقلاب بود “لوگوی تانک در موج های آب” که به برگزیده های هر بخش همراه با جایزه ای که نمیدانم دقیقا چه بود اهدا شد.

بعد از اهداء جوایز و تشویق های مکرر، مجری برنامه از دو نفر از بهترین مشوق ها با لوازم دکور از جمله جلیقه و تیوپ شنا تقدیر بعمل آورد که این عمل، بچه های سالن را به این فکر انداخت که بالاخره برای سفر شمالشان به تیوپ و عینک و… نیاز دارند و ناچارا مجری کل دکور را تقدیم بچه ها کرد.

در هیمن اثناء مرد ماهیگیری با لهجه شیرین جنوبی وارد سالن شد و با تور ماهیگیری شروع کرد به فروختن ماهی! حال و هوای برنامه همین یک مورد را کم داشت که هوس سبزی پلو با ماهی هم بکنیم، ترسم از این بود که اگر فیلم این برنامه دست به دست می چرخید و به دست دست اندرکاران بی بی سی می رسید، می گفتند: دیدید گفتین ایذه دریا داره!

در پایان آقای میمندیان با استندآپ جذاب خود خنده های پایانی را تقدیم حضار کرد.

 

ثبت ديدگاه




عنوان