شهری بدون شهردار
شهردار پایتخت

راه راه: پس از گذشت حدود یک سال از تغییر شهردار پایتخت به میان مردم رفتیم تا نظرات آن ها را در مورد اوضاع و احوال شهر تهران در این یک سالی که گذشت جویا شویم. با ما همراه باشید.

یک دستفروش خیابانی: آقا ما خیلی راضی ایم. درآمدمون توی این یک سال چند برابر شده. واقعا تشکر میکنم از مسئولین محترم که به فکر ما بودن و ترافیک رو حل نکردن تا من و همکاران بنده بتونیم دو لقمه نون حلال ببریم سر سفره زن و بچه.

یک دختر جوان: (خنده ی ریز) وای امسال بهترین سال زندگیم بود. دی ماه که شب تا صبح توی برف وسط جاده گیر کرده بودیم، انقدر با پسرِ ماشین بغلی مون چشم تو چشم شدم که همونجا مجبور شد ازم خواستگاری کنه و منم بدون معطلی بله رو گفتم. یعنی حتی نرفتم گل بچینم. اصلا نمیشد تکون خورد (خنده ی ریز).

یک تعمیرکار خودرو: خداروشکر. خدا رو صدهزار مرتبه شکر. از وقتی این خیابون مصدق رو نامگذاری کردن کار و کاسبی ما هم رونق گرفته. مغازه ما دقیقا سر خیابون مصدقه. جماعت مایه دار و روشن فکر هر روز بخاطر این اسم میان توی خیابون و قیقاژ میدن و دور دور. آخرشم خب چاله چوله های خیابون اونا رو میفرسته سمت ما. خوشبختانه چیز زیادی هم از ماشین سر در نمیارن و دولا پهنا هم باهاشون حساب کنی آخ نمیگن و بدون چون و چرا کارت میکشن. خیلی راضی ام از شرایط خداروشکر.

یک دانش آموز: عمو امسال خیلی به من خوش گذشت. از بس به خاطر هوا تعطیل بودیم من تونستم همه ی بازی هام رو تموم کنم. فقط خدای جنگ رو نتونستم خیلی سخت بود. عمو میگن خرداد ماه قراره دوباره هوا آلوده بشه راسته؟ اگه بشه چی میشه!

یک پیرِ فرتوت: دوشواری؟ خیلیم جای خوبیه. یکی، دوشواری نداره اینجا! خیلی ام عالی. یک بشر از آن روز که من آمدم اینجا نشستم تا حالا یه دانه چوب منو برداشت نبُرد! کاری هم کسی با من نداره. منم هیچ بشر کار ندارم.

یکی از کارمندان سازمان مدیریت بحران: خوشبختانه شهردار جدید در عمل نشان داد که یک انسان فهیم و نوع دوست است. برخلاف شهردار قبلی که متاسفانه با درک پایین خود برای ما خواب و آرام نگذاشته بود. هیچوقت حادثه پلاسکو و شب بیداری ها و بلا هایی که شخص شهردارِ وقت بر سر ما آورد از ذهن من و همکارانِ بنده بیرون نمی رود. امسال تهران که لرزید ما همکارها بر اساس سابقه ای که از شهردار قبلی در ذهن داشتیم پیش خودمان گفتیم هیچی دیگر کارمان در آمد! اما شهردار جدید و با شعورمان رعایت حال ما را کرد و آن وقتِ شب دیگر ما را از خوابِ ناز بیدار نکرد. واقعا جا دارد از طرف همه ی بچه ها از ایشان تشکر کنم.

ثبت ديدگاه




عنوان