شرح حال یک نخبه اقتصادی!!
عدسی بدشانس

راه راه: با خوردن بیت المال
دادی همه جا جولان
بین همه بعد از تو
این رسم شده بنیان
امثال تو بسیارند
این بار ز مسئولان
گفتی: شدم افغانی
افسوس و دوصد افغان
با ایکس ری ای بابا!
طاهر شدی و عریان
بیرون نشوی هرگز
مانند ابوریحان
در داخل کانتینر
در بار عدس پنهان
رسوا شده‌ای آخر
در گمرک بازرگان
مثل عدس افتادی
در پنجه ی ماموران
باید که به سر ریزی
خاک وطنت ایران
دیروز تو خندیدی
امروز شدی گریان
ای کاش که املاکت
از پایه شود ویران
یک “شهر” تو را سازد
در روز “جزا” حیران
هر چند کمی دیر است
باید بکنی جبران
باید که کنی توبه
همراه کمی ایمان
این آخر خط باشد
اینجاست خط پایان

ثبت ديدگاه




عنوان