شعر طنز/
دکترا! کاری بکن، برجام درمانی بس است

گفت روحانی: عمل باید! سخنرانی بس است
یک نفر فریاد زد: آقااای روحانی ! بس است

بارها از خطه ی سمنان، رَکَبها خورده ایم
اعتماد ما بر این رندان سمنانی بس است

گر بخواهم از کمالاتش سخن گویم همین
آبرو حیثیت پاسپورت ایرانی بس است

قلب ما مثل رآکتورها دگر سنکوپ کرد
مهربانا راه حل سفت و سیمانی بس است

قرص های وعده هایت درد ما را کم نکرد
دکترا! کاری بکن، برجام درمانی بس است

“نوشدارویی و بعد از مرگِ سهراب آمدی”
پس دگر این شیوه‌ی مرسومِ درمانی بس است

“نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده ایم”
از همین رو اینقَدَر فکر جوانانی؟ بس است

“عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست”
اینکه یک چندی رئیس ما تو می مانی بس است

هی ژنو، لوزان، وین، خسته نباشی واقعا
ابتدا سیمان بکن، اینقدر مهمانی بس است

بان کی مون ترسیده از آن هیبت و هول صدات
بس بکن جانا، پیام و زنگ طوفانی بس است

بعد از این جرات ندارد او که تهدیدت کند
پهلوانا حمله کن لختی، رجزخوانی بس است

اینقدر غمگین مشو از کشته های بی گناه
شمع روشن کرده ای توی خیابانی! بس است

جان‌من کمتر به کشورهای غربی سر بزن
استراحت کن کمی، تحقیق مِیدانی بس است

گفته‌ای کم‌تر شده فهمِ سیاسیِ عوام
مرز بندی‌های بینِ شهر و استانی بس است

چون که شهرستانیان بر لیست می‌کردند پشت
فرق، بینِ مشهدی، کاشی و تهرانی بس است

دیگر حاج آقا دلش از واحد سیما گرفت
میم.ه، صفدر حسینی یا که زنجانی بس است

خسته است از خاویار و سد لتیان و سفر
بالگرد و اسکی و ویلای اعیانی بس است

کودتایِ ترکیه اخبار را بیچاره کرد
لحظه‌ای گفتن از آن غوغای عثمانی بس است

تا به کی هی کودتا هی کودتا هی کودتا
کودتای مصر و ترک و ارمنستانی بس است

میوه های کشت داخل هم بخور ای نازنین
پرتقال مصر و سیب ازبکستانی بس است

مرد میخواهد که قانونی فقط دزدی کند
اختلاس دزدکی و نیمه پنهانی بس است

شاعرا! #طنزیم شد قند و نمک در این بدن
در سرودن، شیوه‌ی طنز و نمکدانی بس است

منتقد! نام خودت را پای شعرت درج کن
پاس دادن های ابیاتت به خاقانی بس است

ثبت ديدگاه




عنوان