نقیضه‌‌ای بر شعر فاضل نظری
ما صفدریم!

ما برتریم، حوصله‌ی شرح قصه‌ نیست
کلاً سَریم، حوصله‌ی شرح قصه‌ نیست

 

ما حائز مقام نخست تلاش و کار
از آخریم حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

یا خسته‌ ایم و خواب و یا چون دیازپام
خواب آوریم حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

چون کوزه‌ی اصیل و قدیمی کمی فقط
ما لب پریم حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

هرجا که هست سفره‌ی این انقلاب پهن
ما صفدریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

مانند سیل و زلزله آوار می شویم
ویرانگریم حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

چرخید چرخ هسته ای و اقتصاد، حیف
چون پنچریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

ماندید اگر تمامی‌تان زیر خط فقر
ما آنوریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

هستیم آشنای دولت و جاسوس نیستیم
سردفتریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

ما را چه کشت؟ دغدغه‌ی زندگی خوب
گورخریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

عمریست در مقابله با بهمن رقیب
شهریوریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

 

با اینکه حال و حوصله‌ها را بدون شرح
سر می‌بَریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

ثبت ديدگاه




عنوان