کشک به خشونت علیه زنان

راه راه: دویدم و دویدم… به تلویزیون رسیدم چند تا خاتون رو دیدم… یکیش به من سرویس ۱۶ تیکه قابلمه تفلون داد.

قابلمه رو دادم به آشپز. آشپز گفت ما هم همین‌ها رو گذاشتیم رو گاز گرم بشه برا تبلیغ، خودمون هم نون و الویه آماده می‌خوریم.

آشپز به من بسته الویه ی آماده داد ولی با دوتا گوجه گیلاسی تزئینش کرد. گفت ما به همه گفتیم خودمون پختیم، شما هم بگید پخته.
الویه رو دادم به پشتیبان . پشتیبان به من لیست خرید کتاب و وسایل کمک آموزشی داد. گفت ما به همه گفتیم رتبه یکها با اینها قبول شدند، شما هم بگو شدند.

لیست رو دادم به ناشر. ناشر به من شماره حساب داد. شماره حساب رو دادم به بانکدار . بانکدار به من وعده ی ۲۰ هزار« جایزه نه اینقدی» و۲۰ هزار « اونقدی»، ۲۰ هزار « سکه ی تمام فصول آزادی» و۲۰ هزار آپارتمان تمام رویایی ،۲۰ هزار«تنصمنتبنمصابمصابا»ی و میلیون ها کاور تمام چرم کارت اعتباری داد. گفت ما به همه گفتیم پرداخت کردیم ، شما هم بگید پرداخت شد. وعده رو دادم به خانجون، خانجون به من کشک داد.
کشک رو دادم به بانو. بانو از کشک یه عکس گرفت و کپشن زد خشونت علیه زنان، چرا زنان ما به عنوان یک وسیله باید تبلیغ کشک و قابلمه و روغن سرخ کردنی کنند؟ بهتر نیست شأن زنان را با جایگاه هایی چون رونمایی از لوکس ترین ماشینها بالا ببریم؟
یک کشک رو خوردم تلخ بود. یک کشک رو خوردم شیرین بود. رفتم بالا دوغ بود.اومدم پایین ماست بود. قصه ی ما متاسفانه راست بود!

ثبت ديدگاه




عنوان