ذکر «محمدباسط درازهی»_اعلی مقام توهینه !

نماینده سراوان

راه راه: آن ستارالاسرار ماهر، آن شیرین‌سخن طاهر، آن صداقت‌پیشه‌ی قادر، آن بی‌قرار مخلص، آن نوردیده‌ی مجلس مولانا «محمدباسط درازهی» در مریدانداری و مردمزاری سرآمد خاص و عام بود.

آورده‌اند که روزی دوان دوان راهی مجلس بود. کسی به او برسید و بگفت: به کجا چنین شتابان؟

درنگی کرد و بگفت: به سوی خدمت. همانا برای ما خدمت نون‌شبی‌ست واجب، که قضایش حرام است و درتاخیرش ضرر های کلان و در ترخیص و تصویبش سود های لوکس.

از مریدان نقل است که سالی برای رفع حاجتی از مردی مظلوم، به گمرک داخل بشد. به اشتباه، مردی نامعلوم الحال وی را نافرمانی بگفت و او را در صف انتظار مغموم کرد. رعشه‌ای بر اندامش افتاد. نعره‌ای بزد و گریبان چاک چاک کرد. بوسه‌ای به احترام بر دست مرد بزد و توصیه هایی در باب خور و خوراک و افعال کرد. در چنان حالی فرو رفت که فتوشاپ بر وی واجب گردید و سپس تقطیع شد.

مریدی از مریدان وی گوید: شبی در خواب پینوکیو را دیدم که چیزی را زمزمه کرده دماغ دراز ‌کند و آن را ببرد. دوباره چیزی گفته، دماغ دراز کند و آن را ببرد. از او پرسیدم چه شده که این‌گونه اختیار از کف داده‌ای. بگفت: به راستی که در دنیا کسی را راستگو‌تر و خوش‌رفتارتر از محبوب منتخبم محمدباسط درازهی نیافتم.

ثبت ديدگاه




عنوان