از خاطرات تاج السلطنه
تعبیر خواب شاهنشاه

کار جوانان

راه راه: «هفت کوزه سفالی و هفت کاسه آب به دربار شدند و پس از آن رعیت گروه گروه برای شکرگذاری شرفیاب.» این خواب آشفته چنان حضرت‏مان را برآشفت که فی‏‌الفور معبران را خبر کردیم.

ایشان که هنوز در کش‌‏و‏قوس رمل‏‌و‏اسطرلاب بودند، خبر آمد جهانگیرخان فریدونکناری مشهور به «میرزا جفیمنکو» به سفر قطر کرده و اکنون اذن ملاقات می‌‏خواهد.

جفی پس از شرفیابی ساعتی چند گفت، و شنفتیم و لذت بردیم اما دریافتیم مع‌‏الاسف تمام سرمایه را مارک خریده و امروز تمام بنجول‌‏های مارک‏‌دار را به اهالی دربار انداخته.

معبران بازگشتند و هریک حرفی و سخنی لکن دریغ از اندکی معنا. مرخص‏‌شان کردیم و ملازمان و مشاوران را فراخواندیم و به مشاور اعظم فرمودیم کاری کند که دیگر از این خواب‌‏ها نبینیم و‌الّا همه را گردن می‌‏زنیم.

مشاور اعظم کارگروهی برای وضعیت حساس کنونی تشکیل داد، ستاد بحران شکل گرفت و رعیت هم به حال آماده باش.

اندکی بعد مشاور اعظم شرفیاب شد. حضرت شاهنشاه به سلامت باشند که رعیت بی‌نوا به نان و نوایی رساندند! قربان سرتان خواب شما از الطاف خفیه‏‌ی حضرت‌‏تان به رعیت مفلوک بود.

آن هفت کوزه‏‌ی سفالی، همسایه‏‌ها با مرز خاکی و آن هفت کاسه‌‏ی آب، همسایه‏‌ها با مرز آبی هستند و هر یک بازاری دارند به پهنای اقیانوس! زین پس رعیت بیکار را به ساخت و ساز کالاهای اساسی ممالک همسایه می‏‌گماریم و آمار اشتغال را بالا می‌‏بریم و گرسنگی رعیت را مرتفع.

باشد که سایه‌‏ی همایونی همیشه بر سرمان مستدام بماند. فرمودیم: هوووم خوب است دستور می دهیم همین کار را بکنید!

پس از این اتفاق فرخنده دستور دادیم ادمین‏‌ها به نام حضرت‏‌مان استوری بروند و پست گذارند که این همه خیر و برکت از تدبیر شاهنشاه است و رعیت دعاگو باشند و شکرگذار و لایک ‏کنند که محبوبیت‏‌مان بالا رود. به امید تیک آبی.

ثبت ديدگاه




عنوان