بررسی امکان دیدار خیلی اتفاقی روسای جمهور ایران و آمریکا
روابط فی‌مابین!

راه راه: در پی سفر پرزیدنت روحانی به نیویورک برای شرکت در اجلاس سالانه سازمان ملل، احتمال دیدار ایشان با پرزیدنت اوباما پس از امضای توافقنامه برجام از سه سال قبل قوت بیشتری گرفته است که در این گزارش روش‌های دیدار خیلی اتفاقی آنان بررسی خواهد شد.

 

سناریو اول: تماس تلفنی _ من نبودم دستم بود

حسن که عینک خود را در سازمان ملل جا گذاشته چند باری گوشی خود را به چشمان خود نزدیک کرد تا چیزی ببیند، آنقدر اینکار را کرد که چشمانش چپ شد«۱»، سپس یکی از دکمه‌های گوشی خارجی‌اش را فشار داد

+ سلام

– سلام، ببخشید شما؟

+ حسنم دیگه، اینجا چندتا روزنامه‌نگار اومدن می‌خوان عکس بگیرن، گفتم تو هم بیای کادر رو پر کنی

– داداچ فکر کنم اشتباه زدی، من باراکم

+ خودت رو لوس نکن دیگه، صدای من کم بود داری صدای باراک رو هم تقلید می کنی!؟

– نه حسن جان، من واقعا باراکم

+ عه، باراک تویی؟ شرمنده، نه اینکه اسم جفتتون حسین داره فکر کنم به جا حسین فریدون دستم خورده رو حسین باراک اوباما

– خواهش میکنم، این حرفا چیه!؟

+ ببین، امشب برنامت چیه؟

– بیکارم

+ شام بریم بیرون؟

– بریم، فقط مهمون من

+ هنوز دفعه قبل رو یادم نرفته که تو حساب کردی بعدش رفتی از پولای بلوکه شدمون برداشتی، نمی‌خواد، خودم حساب کنم سنگین‌ترم

 

سناریو دوم: راهرو سازمان ملل _ دنیای کوچک

حسن پس از اتمام نطق گهربار خود در سازمان ملل که موضوعات مختلفی از تغییرات آب و هوا تا تسلیت فوت شوهر عمه محترمه رئیس‌جمهور کره شمالی به راهرو معروف می‌رود که خیلی اتفاقی…

محمد جواد: اوه مای گاد، حسن ببین کی اینجاس، باراک خودمونه

حسن: اوه اوه، ببین، سرت رو بنداز پایین، انگار نه انگار که دیدیشون

محمد جواد: این اُمُّل بازیا چیه، دارن نگاهمون میکنن، یه دست کوچولوئه دیگه

حسن: من می‌دونم تو آخر سر تا من رو به کشتن ندی ول کن نیستی، الان من دست بدم فردا این دلواپسا منو بوووق می‌کنن‌ها

سلام باراک جان، می‌بینی عجب دنیای کوچیکیه!؟

بعد از این جمله روبروی هم قرار می‌گیرند، دست‌هایشان را به سوی هم دراز کرده و سپس Big Bang!

 

سناریو سوم: میز شام _ روابط فی‌مابین

حسن به شام کاری که منو متنوعی را مانند کوفته تبریزی با کودتای ترکیه و پیتزا یونانی با بحران مالی و پناهجویان یونان و… داشت دعوت شده بود که دست تقدیر خیلی یهویی…

محمد جواد: عجب سعادتی! میز شاممون با کری اینا یکیه

حسن: یا خدا، برو بگو چون سرو مشروب دارن من نمیام

محمد جواد: این دفعه از این خبرا نیست، باید بری، به جا مشروب دلستر دادن به طعم لیمو!

حسن: اینجوری که بدبخت میشم، فکرش رو بکن، من و باراک کنار هم!

محمد جواد: می‌خوای بگم موگیرینی بیاد بینتون بشینه؟

حسن: بهتر از هیچیه، بگو بیاد

محمد جواد: فِدِریکا جان! بیا بشین اینجا شر بخوابه

 

سناریو چهارم: پشت درهای بسته _ حسن با باراک نشسته

حسن و باراک در نیمه شب شرعی در مکانی نامعلوم پشت هفت در بسته امنیتی و حفاظتی که یوزارسیف هم نمی‌تواند از آن عبور کند در حال مذاکره هستند

حسن: هشت ماه دیگه انتخاباته‌ها، من که بچه خوبیَم برجام برات آوردیَم بذارم برم!؟«۲»

باراک: نه عزیزم، فقط دعا کن ترامپ نیاد بالا، خودم دوباره رئیس‌جمهورت میکنم، حالا این حرفارو بی‌خیال، تا کسی نیومده بیا بهم دست بدیم و قال قضیه رو بکنیم

دست‌ها در هم گره می‌شود که ناگهان درب بسته شکسته شده و پوتین وارد می‌شود!

حسن: پوتین عزیزم، تو اینجا چی کار می‌کنی!؟ بذار برات توضیح میدم، اینجور که فکر می‌کنی نیست، سوءتفاهم شده!

پوتین در یک چشم به هم زدن با یک کوشی‌وازا«۳» باراک اوباما را بر هم بافت

 

سناریو پنجم: گل در اومد از حموم _ سنبل در اومد از حموم

این سناریو به علت نشستن خانواده در اطراف قابل گفتن نیست ولی به داوطلبان شنیدن آن، پس از تایید صلاحیتشان، به صورت در گوشی گفته خواهد شد.

__________________

«۱». این‌کار را در خانه انجام ندهید

«۲». با ریتم خوانده شود

«۳». از فنون کمر رشته جودو

ثبت ديدگاه




عنوان