چگونه در اینستاگرام شاخ بازی در بیاریم؟
ذکر شیخنا «شاخ اینستاگرام» (دامت لایکه)

راه راه: آن شیر بیشه‌ی عکاسی، خدای فاز احساسی، کپشن‌گذار وسواسی، عاشق فیلم‌های درام، مولانا حضرت شاخ اینستاگرام (روحی له‌الفدا)، کار او از عجایب غرایب بود و جمله‌ی عالم از درک دلیل حالات و علت فازات او عاجز ماندند. هرچند شمار مریدانش از چند صد کا (K) تجاوز کرده بود و از اینان، عده‌ای در مقام لایک بودند و عده‌ای در مقام کامنت و عده‌ای فِیک، ولی کسی حجاب از چهره نینداخت و به خلوتش راه نیافت. از آن جهت که بر سر در خانه کوفته بود «no pv».
آورده‌اند از کودکی شوریده‌ی عالم بود. از همین رو روزی معلم مکتب بدو گفت: «این چه وضع ریخت و قیافه‌س، خودتو تا حالا تو آینه دیدی؟» حرف استاد نزد حضرت شاخ(م‌ل) بسیار گران آمد. پس به خانه شد و در آینه خویش را نگریست. عیبی ندید. فی‌الفور آیفون را از جیب مبارک برون کشید و‌ عکسی گرفت که شاهدش باشد به روز قیامت. ولی به نفرین معلم دچار شد که گفت «پای آن آینه پیر شوی» و شد آنچه شد.
مشهور است در نوجوانی زاهدی را دید.‌ گفتش: «مرا پندی ده». زاهد گفت: «کار مردم را راه بینداز». پس حضرت شاخ(م‌ل) تصمیم گرفت عمل جراحی پلاستیک کند. زاهد گفتش: «چه وقت این تصمیم را گرفتی و چگونه؟» گفت: «همین الان یهویی». گفت: «چطور؟» گفت: «سیرت برای خدا می‌آرایم و صورت برای خلق خدای،‌ که رضایت حضرت حق، در رضایت خلق اوست».
آورده‌اند پله‌های عالم مجاز را دوتا یکی طی کرد‌. چنانکه عده‌ای در کار وی ابا کردند و گفتند درطریقت او را قدمی بیش نیست و این جماعتی که دنبالش‌اند، فیک‌اند و خودش نیز احتمالا از قماش سامری‌ است. حضرت شاخ(م‌ل) توجه نکرد. ولی چون کارد حسودی به استخوان دیسک عمودی رسید، پُستی گذاشت یک دقیقه‌ای و امت را انگشت به دهان کرد و حقیقت وجودی خویش را عیان. و جمله‌ی شایعات را آن‌روز در گور کردی.
گویند روزی مریدی بر شیخ(م‌ل) وارد شد‌. ‌حضرت را گفت: «اگر کسی بگوید لایک، به او چه بگوییم؟». شیخ(م‌ل) گفت: «به او بگویید مرسی». گفت: «اگر کسی بیاید داخل پی‌ویمان، به او چه بگوییم؟». گفت: «بگویید أه». مرید گفت: «اگر کسی بیاید داخل پی‌ویمان و بگوید لایک، به او چه بگوییم؟». شیخ (م‌ل) گفت: «بگویید مرسی أه». مرید، بی‌خود از خود شد وجامه درید و کلا دلیت اکانت کرد.
نقل است بر مریدان سخت می‌گرفت و هرکسی تحمل بار دنبال کردن ‌(following) او را نداشت. از آن جهت که روزی ده پست می‌گذاشت و مشق لایک و کامنت می‌داد و پدر آن تازه‌ به دوران رسیدگان را درمی‌آورد. بگذریم که در حریم شخصی و اندرونی پروفایلش، افراد زشت و بی‌کلاس را راه نمی‌داد و این از شرایط اساسی بود.
جابرابن‌رحمٰن دهلرانی گوید روزی که او را هک کردند، جمله‌ی عالم پُست گذاشتند شکرانه‌ی این اتفاق. مشهور است که مخاطب خاص او نیز یکی از این پست‌ها را لایک کرد. حضرت شیخ(م‌ل) آهی کشید. گفتندش: «تو از آن همه پست و کامنت نرنجیدی، از لایکی آه کردن به چه سرّ است؟» گفت: «دیگران نمی‌دانند و معذوراند، از او رنجم می‌آید که می‌داند (و خودش روزی دوازده ساعت جلو آینه عکس می‌گیرد و ‌پایش بیفتد برای پُست‌سازی می‌میرد) و با این حال، لایک می‌اندازد. تنها آمد و تنها زیست و تنها رفت. خدایش بیامرزد. تمه

ثبت ديدگاه




عنوان