شعر طنز
اعتراف نامه

راه راه:
من که نزد کدخدا عرض ارادت داشتم
کی به این وضعیت بغرنج عادت داشتم

چندسالی با امید رفع هر تحریم سخت
بهر هم صحبت شدن با او سعادت داشتم

جایتان خالی چقدر آنجا هوایش خوب بود
بین لوزان و ژنو دائم سیاحت داشتم

راه میرفتیم باهم در خیابان های شهر
با کری یادش بخیر آنجا رفاقت داشتم

خنده و لبخندها را خرج کردم در وین
در تمام خنده های خود ظرافت داشتم

هرچه میخواهد بگیرد هرچه را هم برد، برد
من شعار برد برد آنهم بغایت داشتم

برخلاف بیسوادان، بر تمام نقدها
گرچه از افراط بر میخاست، طاقت داشتم

دولتی شنگول و منگولم، لطیف و خوشدلم
من به هر مهمان که می آمد ارادت داشتم

ناگهان یک گرگ آمد ،گرگ هم چون مادر است
باز کردم در به رویش، چون شجاعت داشتم

کرده ام ثابت به تنهایی که او گفته دروغ
در عوض مردم من از اول صداقت داشتم

شرح دادم آفتاب روشن برجام را
در بیان افتخاراتم صراحت داشتم

ثبت ديدگاه




عنوان