لطفا رنگ زده نشوید
اصل یلدا فراموش شد

راه راه:شب یلدا یا شب چله یکی از قدیمی‌ترین جشن‌های ایران است. چقدر قدیمی‌اش را نمی‌دانم. اما ظاهرا آنقدر قدیمی شده است که دیگر آن را به دفتر خاطرات منتقل کنیم. در آغاز روند طبیعی، آن بوده که اعضای خانواده در این شب خانه مادربزرگ و پدربزرگ جمع می‌شدند. مادربزرگ و پدربزرگ سفره را در حد همان سفره های جمع و جور تدارک می‌دیدند، و روی کرسی ۲*۲ یا ۳*۳ یا … خلاصه مربعی شکل پهن می‌کردند. هر کس که می‌آمد، گوشه‌ای از آن را پر می‌کرد.
درون سفره هم انار، اگر گیر می‌آمد هندوانه و گندم برشته دیده می‌شد. گندم برشته خطرها را از انار و هندوانه دور می‌کرد و اجازه نمی‌داد فکرها به سمت هندوانه و انار زبان بسته و دربسته برود. حافظ می‌خواندند و فالی می‌گرفتند و از روزگار خود می‌گفتند، خاطره‌های هندی مانند! می‌گفتند و گاهی هم زیر چشمی به انار و هندوانه نگاه می‌کردند.
سفره ها رنگارنگ نبود اگر هم بود، انصافا اگر هم بود اینقدر رنگی نبود. الان اگر ۵۱۱ (عدد است دیگر! ) چیز رنگی سر سفره نباشد واویلا است. انار و هندوانه هم جنبه نمادی داشتند و کسی از نخوردن آنها سوء تغذیه نمی‌گرفت.

اما از آنجایی که دیگر چیز طبیعی وجود ندارد از هندوانه گرفته تا قیافه‌ها، شب یلدا را هم با عملیاتی غیر طبیعی کرده‌ایم.
شب یلدا را می‌‌‌‌‌توان بعد از عید که با اختلاف فاحشی آن بالا بالاها است در رتبه دوم نمایشگاه کیف و کفش و لباس خانواده دانست. بعید نیست که به خاطر همین کیف و کفش‌ها و ترس از آب هندوانه و انار، ۵۰۹ چیز دیگر به انار و هندوانه اضافه کرده‌اند تا سمت این دو نروند. اینجور مهمانی‌ها عاقبت خوشی برای آقایان ندارد می‌توانید از آقایانی بعد از ترک مهمانی سلاخی شده‌اند بپرسید.
حتی پیش آمده که به خاطر ۵۱۰ بودن آن ۵۱۱ تا و حلقه‌ای نبودن پیازهای داخل مرغ شکم پر میزبان، مرد خانواده همه نوع فشاری را از سوی خانم تحمل کرده و هنوز هم کمر راست نکرده است. امروزه یا کسی شب یلدا نمی‌رود یا اگه برود ابتدا با جمله امده‌ایم خودتان را ببینیم و برویم شروع می‌کند و با امتحان کردن همه آن ۵۱۱ تا خداحافظی می‌کند. صبح یلدا هم اگر کسی نای بلند شدن داشته باشد، با ایربگ قابل رویتی که از قبل عمل کرده است رو به رو است. بعضی ها هم آنقدر سرد هستند که نه تنها نباید با آنها روبوسی کرد، بلکه بهتر است هنگام ورودشان شال و کلاه کرد و پنجره‌ها را باز گذاشت تا سرمای شب چله سرمای آنها را خنثی کند.

به مرور زمان و با پیشرفت علم و صنایع سفره‌سازی، این سفره گسترش یافت انقدر بزرگ و گستاخ شد که اعضای خانواده را بلند می‌کرد، می‌برد عقب و عقب‌تر و با نامردی از در بیرون‌شان می‌کرد.
دیگر خاطره‌گویی و حافظ‌خوانی جای‌شان را به ان ۵۱۱ میوه و تنقلات و غذای دیگر دادند، تا انار احساس تنهایی نکند. کرسی و سفره جمع و جور هم جایشان را به میز دادند و یک موز برداشتند و با هم نصف کردند و به همان قدیم پیوستند!
سفره‌ها آنقدر رنگارنگ شد که چشم همه را زد. پیشنهاد ما این است که اگر پای این سفره‌ها نشستید، به فکر چشمان خود باشید و از عینک‌هایی که در جوشکاری زیر دریا بکار می‌رود استفاده کنید تا رنگ زده نشوید.

ثبت ديدگاه




عنوان