چگونگی پیدایش تکنیک دوربین روی دست در سینمای ایران و جهان
دوربین روی دست و ژانر کمدی دینی

راه راه: جان اشتاین مایر (۱۹۶۴-۲۰۱۵) جوان ۲۱ ساله‌ای بود که صبح‌ها با چند جوان علاقه‌مند به سینما، فیلم تجربی می‌ساخت و شب‌ها برای گذران زندگی در یک کارخانه تولید سه پایه‌های دوربین در حوالی کلن نگهبان انبار بود. گم شدن یک سه پایه در یکی از شب‌ها کابوسی بود که یک شب به واقعیت پیوست و اگر تا صبح راه حلی برای جبران آن پیدا نمی‌شد این پسر جوان کارش را از دست می‌داد.

او سه پایه دوربینی که با آن فیلم می‌گرفتند را بجای سه پایه به سرقت رفته در انبار قرار داد اما خود مجبور شد فیلمش را بصورت «دوربین روی دست» بسازد. اما این تصمیم اتفاقی تاریخ سینما را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد (Cinema after & befor camera on hand, Dr robert man, page 34).

حاصل این اتفاق، فیلم «در کوچه‌های فرانکفورت» شد و توانست با شکست دادن فیلمی از جعفر پناهی، خرس طلای برلین را ببرد. فیلم پناهی با کار گذاشتن یک دوربین در کانال کولر ساخته شده بود، و «باد در کانال» نام داشت اما مقهور خلاقیت چند جوان اهل کلن شد.

این تکنیک کم کم از اقیانوس‌ها گذشت و در هالیوود به تکامل رسید. یک تقاطع تکنیکی-معرفتی-روانشناختی دلیل این امر بود. جنگ ویتنام (به ویتنامی: Chiến tranh Việt Nam) تازه تمام شده بود و هزاران سرباز درب و داغان روی دست آمریکا گذاشته بود. تا اینکه دکتر آلیس راجرز -اوپتومتریست اهل نیوجرسی پلاک ۱۷- کشف کرد اگر بتوان کاری درخور این سربازها پیدا کرد قال قضیه کنده است (ghaal theory). از نظر او حمل دوربین روی دست در پروژه‌های سینمایی بهترین کار برای این سربازها بود چرا که تکان‌های ناشی از تلوتلو خوردن‌های عصبی به خوبی می‌توانست حس اضطراب، خیانت، عدم قطعیت و طلاق عاطفی را در فیلم‌ها جاری سازد.

بعدها دکتر راجرز بخاطر این کشف جایزه شمبلیله طلایی را از پژوهشکده صنعت و سینما دریافت کرد و با سفر به ایران شخصاً لوح تقدیر و سه سکه بهار آزادی را از دستان وزیر راه و شهرسازی وقت دریافت نمود.

چندی بعد یک کشیش هلندی که به آمریکا سفر کرده بود با حضور در سر صحنه فیلم‌های دوربین روی دست دارای مضامین مذهبی متوجه شد که تلفیق این مضامین با آن تکنیک به شاد شدن و ایجاد خنده می‌انجامد.

سفر راجرز به ایران اگرچه هیچ ربطی نداشت اما موج استفاده از تکنیک دوربین روی دست را در سینمای ایران به راه انداخت تا جایی که صنف سه پایه سازان در نامه‌ای رسمی از خانه سینما خواست در جهت حفظ جایگاه سه پایه در سینمای ایران بکوشد و خانه سینما هم انصافاً کوشید.

دعوتنامه که در روز دوم جشنواره اکران شد را می‌توان نقطه اوج این تکنیک در سینمای ایران دانست. استفاده سادیسمیک از تکنیک دوربین روی دست در کنار گنجاندن مضامین مذهبی باعث شد تا این فیلم در کنار آثار قدیمی‌تری چون «گام‌های شیدایی»(حمید بهمنی، ۱۳۸۱) و “«در انتظار معجزه» (رسول صدر عاملی، ۱۳۸۸) یکی از آثار درخشان متاخر در ژانر نوظهور کمدی دینی باشد که خنده‌های حاضران در سالن بزرگترین گواه بر آینده درخشان این ژانر است!

ثبت ديدگاه




عنوان