نگاهي به كتاب"الفباي اقتصاد مقاومتي"، نوشته مهدي فرج اللهي با كارتونهاي مازيار بيژني
یک عکس سه در چهار از اقتصاد مقاومتی

راه راه:نام کتاب “الفبای اقتصاد مقاومتی” در برخورد اول این معنی را به ذهن متبادر می کند که با یک کتاب کاملاً جدی و ثقیل درباره اقتصاد مقاومتی و مباحث مربوط به آن مواجه هستیم در حالی که همینطور است یعنی ما با کتابی کاملاً جدی درباره اقتصاد مقاومتی مواجه هستیم و همینطور نیست، چون نه با زبانی ثقیل و دیرفهم، بلکه به زبانی ساده، همه فهم و طنز و البته طرح هایی جالب و بعضاً شیرین! که قراراست به فهم بیشتر و اثربخشی عمیق تر متن، کمک کنند. این کتاب “باهدف تبلیغ و ترویج فرهنگ اقتصادمقاومتی، شناسایی نقاط آسیب و موانع تحقق آن تألیف شده و تلاش دارد با زبان هنر و بیان طنازانه به نقد واقعیت های موجود کشور بپردازد”(ص ۷) اما باید دید چقدر در رسیدن به این هدف متعالی و مهم، موفق بوده است.
کتاب هفتادویک صفحه ای الفبای اقتصاد مقاومتی یا چه کار کنم که خرجم دخلم را نیاورد، مجموعه سی و دو متن کوتاه (به تعداد حروف الفبای فارسی) و سی و دو کاریکاتور مرتبط است، گرچه برخی عناوین آن بی معنی است یا ربطی به متن و موضوع کتاب ندارد اما همینکه هر متن با عنوانی آغاز شده است که آن عنوان، با حرف شماره ردیفش آغاز شده! نکته جالب توجهی است. مثلاً عنوان فصل اول با حرف الف، عنوان متن دوم با حرف “ب” و همینطور الی آخر! محتوای اصلی کتاب از صفحه هشت شروع شده و در هردوصفحه مقابل، یک متن و یک کاریکاتور، مکمل یکدیگرند. با پیروی از همین الگو، در دوشاخه اصلی – متن و کاریکاتور – نگاهی به کتاب می اندازیم:

متن: محتوای خوب با نمک خیلی کم
چندمتن خیلی خوب داریم، نه از نظر طنز، بلکه از نظر محتوا و داشتن چفت و بست های ادبی و تشبیهی قابل قبول. مثل متن بهای بهشت(ص ۱۱)، دوستی با قناعت(ص ۲۷) یا ذهن اقتصادی(ص ۲۹) و یا متن “یاخدا” در صفحه ۷۱٫ نکته ای که در “حرف حساب” آمده بااینکه خیلی ریز است و نیاز به دقت دارد، ولی شیرین و ارزشمند، طراحی و ارائه شده است. تذکر آیین نامه ای درباره کارآفرینان و برخورد درست جامعه و دولت با آنان خیلی خیلی به دردبخور و نیاز روز است(ص ۵۱) یا متن صفحه ۵۵ با عنوان:”قاچاق را چاق نکنیم”.
تواضع معمولاً برای کسی تجویز می شود که از درجات بالای صفتی خوب یا مقدار زیادی از چیزی ارزشمند برخوردار است و نباید خود را گم کند یا دچار نخوت و غرورشود، در حالی که رویکرد اقتصاد مقاومتی، نگاه به داشته های خودی و دوری از خودکم بینی در مقابل دیگران است. گذشته از این، حکایت”یک خشت هم بگذار در دیگ” نه ربط واضح و شفافی به اقتصاد مقاومتی دارد و نه به “تمرین تواضع”(ص ۱۵) شاید به همین خاطر، نویسنده در متن بعدی(ص ۱۷) سعی کرده تا ربط این حکایت به اقتصاد مقاومتی را بیان کرده یا بسازد! اما باید توجه داشت که خیلی از حرفهای درست و خوب، وجود دارند که ربطی به اقتصاد مقاومتی ندارند. همانطور که متن بعدی،”جَنَم و توانایی” به اقتصاد مقاومتی ربط دارد و نمی توان ربط آن را انکار کرد. متن بعدی در صفحه ۲۱، قراربوده طنز باشد و هشداری هم برای صرفه جویی! اما به نظر می رسد اگر جای هشدار و آگهی عوض می شد و برای متن آگهی، از سوژه و متن غیر تکراری یا کمتر تکرارشده، استفاده می شد، نتیجه بهتری به دنبال داشت. “ژست حمایت از تولید ملی” تذکر بجایی است اما “از کالاهای خارجی ولی ارزان استفاده نکنید” را کم دارد. نقش “ما”و “واردکنندگان” کاملاً به درستی مورد توجه قرارگرفته و نقش “مردم یعنی من و ما” شایسته همینقدر توجه است.
ارتباط ضرب المثل “کاه مال خودت نیست، کاهدون که مال خودته” را با سرقفلی واردات بی رویه متوجه نشدم. یا خیلی سخت است و یا اصولاً رابطه ای ندارند(ص ۳۷). ترانه صفحه ۵۹ خیلی قشنگ است اما با اشتباه تایپی ای که دارد، خواندنش سخت شده و در نگاه اول، اشتباه وزنی دارد اما در نگاه دوم، اشتباه وزنی ندارد و فقط همان اشتباه تایپی است!

کاریکاتور، پرمعنی در فرد، کم ارتباط در جمع
روی جلد را کاریکاتوری با مایه همان نقاشی قدیمی “عاقبت نقد و عاقبت نسیه” که بالای سر پدربزرگهایمان در حجره هایشان بود، تزئین کرده است و صدالبته کاملاً محتوا و عنوان کتاب را پشتیبانی می کند. اولین طرح در صفحه ۸، یادآور “دیگی که برای من نجوشه می خوام سر سگ توش بجوشه” است و خوب، از نظر کلمه “جوشیدن” و اینکه “اقتصاد مقاومتی باید جوش مردم را بزند” با متن مرتبط است. منظور از طرح صفحه ۱۲، شاید این باشد که به جای فرافکنی و قضاوت درباره تغییر دیگران، باید تغییر را از خودمان شروع کنیم، نکته ای که متن هم بدان اشاره دارد؛ می گویم شاید، چون نوشته روی ستون مجسمه، قهرمان ملی تغییر را نشانمان می دهد و اینکه تندیس، دارد به دیگری اشاره می کند کمی تا قسمتی دیرتر به ذهن بیننده خطور می کند. کاریکاتورهای صفحات ۲۰ و ۲۷ خیلی خیلی بیشتر از متن؛ شفاف، بیانگر، هشداردهنده و گویا هستند. همینطور کاریکاتور صفحه ۳۴ که مَثَل “زیره به کرمان بردن” را برای واردات کالاهایی که خودمان بهترینش را داریم، به تصویر کشیده است. تصویرصفحه ۴۶ که درباره آمادگی قلبی و جمعی برای ظهور امام عصر(عج) طراحی شده، خیلی خیلی تاثیرگذار و عمیق است.
کاریکاتور صفحه ۴۴ قراربوده است که سوق دهنده خواننده کتاب به سوی بلندپروازی درست و برنامه ریزی برای هدفهای بلندمدت و ارزشمند باشد اما با آویختن “کالای ۱۰۰% تولیدملی” به گردن فردی که می خواهد پروازکند، تولیدملی را مانعی بزرگ در راه پرواز و صعود به قله های بلند آرزوها تصویرکرده است یا حداقل اینطور به نظر می رسد. دو طرحی که برای نشان دادن زشتی پنهان کردن سرمایه به جای سرمایه گذاری مولد(ص ۵۲) و بیان ارزش و قیمت وطن دوستی(ص ۵۸) نقشبندی گردیده است نیز از طرحهای خوب این کتاب است.

در مجموع باید اعتراف کرد که کارهایی از این دست جایشان خالی است و تاثیرشان غیرقابل اندازه گیری بخصوص اگر با نزدیک کردن نگاه و دانش نویسنده و کارتونیست، بتوان طرح ها و متن هایی هم افزاتر و قوی تر را با همین کیفیت فنی بالا ارائه کرد. البته استفاده از نویسنده طنزپرداز نیز، تأثیرات شگرفی را در نتایج مورد انتظار به دنبال خواهدداشت، گرچه همین همراهی کاریکاتور و متن نیز از اتفاقات کم رویداد اما مبارک در حوزه کتاب و آموزش همگانی است. یکی از پیشنهادهای شگفت انگیز هم که برای مجموعه کتابهای بزنگاه وجوددارد اینکه می توان با کاهش وزن کاغذ یا برخی تجملات دیگر، اندکی از قیمت ۱۵هزارتومانی کتاب کاست و گامی هرچند کوچک در برای انتشار و توسعه اقتصاد مقاومتی برداشت!

ثبت ديدگاه




عنوان