قطع­نامه ات را قورت بده!

راه راه: روزی مرید در حالی که یک کلاهک هسته‌ای از کوله‌پشتی اش بیرون زده بود بر پیر وارد شد!  پیر که با عینک مطالعه بروی چشمش، سرش گرم نوشتن بود، پرسید: کجا می‌روی با آن کوله پشتی مضحکت؟

مرید گفت دارم می‌روم تا برنامه تسلیحاتی ­ام را توسعه بدهم!  پیر با پوزخند گفت: این برگه‌ها که می‌بینی، چرک نویس قطعنامه است! می‌دهم پدرت را در بیاورند ای مرید گستاخ!

مرید گفت: پس من قبلش با کوله پشتی‌ام یک سری به جزیره گوام می‌زنم، می‌گویند الآن هوایش دو نفره است!

پیر گفت: برو ولی قبلش بگو در آن کوله پشتی‌ات غیر از خودکار و مودم اینترنت و گوشی هوشمند مجهز به اکانت توییتر، چه داری که آنطور قلمبه شده است؟

مرید گفت: اشتباه می‌زنی ای پیر! پیر عینکش را برداشت و دقیق شد! سپس خودش را به آن راه زد و با جدیت گفت: خوب، گفتیم، خندیدیم، دیگر بس است! من باید تا شب این مشق های کلاس زبان فرزندانم را برایشان بنویسم، دیگر مزاحمت نشوم! برو به برنامه‌هایت برس من هم به کارم برسم!

مرید گفت دیگر فایده ندارد حتی اگر به برجام هم پایبند شوی می‌روم گوام! پیر جهت تلطیف فضا بلند خندید و گفت شوخی کردم فضا عوض شود!

مرید گفت: می‌خندی؟ باید همه کاغذها را بخوری تا بی‌خیال شوم!

پیر، مستاصل گفت: آخر این همه کاغذ و قطعنامه را چگونه بخورم؟

مرید گفت: همان موقع که می‌نوشتی باید چاره می‌کردی! می‌خواهی برایت سس کچاپ موشکی بزنم؟!

پیر گفت: نخواستیم بابا، اصلا من پیر نیستم. سپس گریم اش را پاک کرد و لوکیشن را به سمت افق ترک گفت!

ثبت ديدگاه




عنوان