وقتی از مطالبات دانشجویی حرف می زنیم، از چه حرف می زنیم؟
انتظارات جامعه دانشجویی

راه راه: سلام مخاطبین عزیز. ضمن تبریک روز دانشجو به همه ی دانشجویان این مرز و بوم، در میان دانشجویان رفتیم تا ببینیم این قشر فرهیخته از مسئولین دانشگاهی کشور چه انتظاراتی دارن. با ما همراه باشید.

یک دانشجوی ترم آخری با ریش و سبیل بلند و یقه ی نیمه باز در حال آدامس جویدن: انتظار دارم که سربازی رو بردارن. دو سال از جوونیم هدر میره ( به دیوار تکیه می دهد و زنجیرش را از جیب بیرون آورده در هوا می چرخاند).

یک دانشجوی ترم اولی با لب خندان و عینک ته استکانی: با سلام و عرض خسته نباشید خدمت مسئولین خدوم دانشگاه، انتظار دارم زمینه ی رشد و تکامل دانشجو فراهم شود تا فرد مهمی برای جامعه شوم و پدر و مادرم به من افتخار کنند…(دانشجو بغض می کند)… ببخشید من دیگه نمیتونم صحبت کنم…(گریه می کند).

یک دانشجو با یک قابلمه در دست که از سلف بر می گردد: خواهشمندم از گوشت الاغ های بیابونای پشت دانشگاه استفاده نکنن، گوشتشون واقعا سفته. من یه آشنا دارم الاغ وارد میکنه، گوشتش مثل پنبه هست. اگه خواستن بهشون معرفی می کنم. والا با این نوناشون… ( در حین راه رفتن، مشت مشت از قابلمه غذا بر میدارد و می خورد).

یک دانشجو که با آفتابه از دستشویی خوابگاه برمی گردد: ما فقط تقاضای آب داریم… چون آب قطعه… فقط تقاضای آب.

یک دانشجوی خوشحال که کلا توی باغ نیست: هیچ انتظاری نداریم، فقط وقت برنامه تونو بیشتر کنید. کی پخش میشه؟

یک دانشجو با یک قیافه ی ترسناک و تیپ مشکوک به خلافکار و صدای خوف انگیز: انتظار امنیت. تا کی ما دانشجوها اینجا امنیت نداشته باشیم؟ هاااا؟ ( عربده می کشد و می رود).

یک دانشجوی هنر: انتظار ما اینه که مسئولین از زاویه ی اکسپرسیونیسم به دانشجو نگاه کنن و زمینه ی رشد در زمینه ی اگزیستانسیالیسم برون گرای واقع بین رو فراهم کنن و نزارن دانشجو در ورطه ی سوررئالیسم درون گرای فرا مدرنیسم گرفتار بشه ( همانجا روی زمین می نشیند و یک پک عمیق به سیگارش می زند).

یک دانشجوی عاشق گریان: من تقاضا دارم دیگه نزارن دانشجو ها انتقالی بگیرن. اونایی رو هم که انتقالی گرفتن برشون گردونن. دو سال مثل چی درس خوندم که بیام دانشگاه و عاشق بشم و ازدواج کنم، حالا این ترم طرف انتقالی گرفته. دیگه به چه امیدی ادامه تحصیل بدم ( به سمت پشت بام دانشکده می رود تا خودکشی کند ولی یادش می افتد که در سلف غذا رزرو کرده و بی خیال خود کشی می شود).

یک دانشجوی خرخوان اعصاب خرد کن: انتظاری که من دارم اینه که امتحانات محدود نشه به میان ترم و پایان ترم. اینطوری دانشجو تنبل میشه. باید هر جلسه حداقل یه امتحان پنج نمره ای گرفته بشه ( عینکش را می زند و به راهی که معلوم نیست آخرش کجاست ادامه می دهد).

ثبت ديدگاه




عنوان