منتخب ویژه نامه نوروزی مجله راه راه/ 2
وقتی چیزی به عنوان خطای پزشکی اساسا تعریف نشده!

راه راه:فرض کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید، پایتان میرود روی پوست موز و زمین میخورید و در کمال ناباوری پایتان میشکند. (اینکه پوست موز از کجا پیدا میشود، بستگی به این دارد که خودتان را کجا فرض کرده بوده باشید؛ شما میتوانید خودتان را در اکوادور فرض کنید. حتی مورد داشتیم خودش را در جالیز فرض کرده و پایش رفته روی پوست خربزه!) همچنین برای آزادی بیشتر، این اختیار را دارید تا هر کدام از پاهایتان را که میخواهید، فرض کنید که شکسته است!

باز فرض کنید به دکتر مراجعه میکنید و مشخص میشود که به خاطر کهولت سن (خانم محترم، عرض کردم فرض کنید!) حتما باید داخل پایتان پلاتین بگذارند. شما هم برای اینکه سریعتر از آن وضعیت خلاص شوید، قبول میکنید که دکتر هر کاری میخواهد بکند.
بعد از اینکه به هوش میآیید، متوجه میشوید که دکتر به آن پایی که شما فرض کرده بودید شکسته، دست نزده و پای سالمتان را تقویت کرده! طبعا شاکی میشوید و از دکتر میخواهید پاسخگو باشد. دکتر در جواب میگوید: «آخه آدم حسابی! وقتی بیهوش بودی، من چطوری باید ازت میپرسیدم کدوم پا رو فرض کردی شکسته؟!» و شما خیلی شیک و مجلسی متوجه میشوید که حرف حساب جواب ندارد.

حالا بیایید فرض کنیم-دور از جانتان- پای شما بر اثر بی احتیاطی و سهل انگاری خودتان و نه خطای پزشکی یا آلودگیهای بیمارستانی، عفونت میکند و شما با دار فانی خداحافظی میکنید. خدا رحمتتان کند! بازماندگانتان هم دستشان به جایی بند نیست؛ چون اولا خودتان به دکتر این اختیار را داده بودید که هر کاری دلش خواست بکند، ثانیا شما دیگر در قید حیات نیستید و دیگر چه فرقی میکند چرا در قید حیات نیست یا اصل و فرع علت مرگتان چه بوده؟! نیازی هم به تشکر نیست بالأخره وظیفه است…

خب، دیگر کافی است. خیال پردازی و فرضیات را کنار بگذارید و خدا را شکر کنید که در اکوادور نیستید که این بلاها سرتان بیاید. به جایش در ایران هستید؛ جایی که دکترها دست چپ و راستشان را بلدند و به رادیولوژی و این سوسول بازیها هم اعتقادی ندارند (بلکه قبل از بیهوش شدن بیمار، شخصا از او میپرسند چه بلایی سرش آمده یا کجایش چه شده است). حتی دیده شده که دکترهای ما میدانند به جای غده سرطانی، نباید کلیه را دربیاورند و هیچوقت شاخ گوزن را به شقیقه اش پیوند نمی زنند!

ثبت ديدگاه




عنوان