آمدن فتحعلی شاه به الان / قسمت پنجم
فتحعلی شاه جوین د تلگرام!

راه راه: یک هفته‌ای از شروع دوره فشرده کلاس‌های آشنایی فتحعلی شاه با دنیای پسا تکنولوژی در عصر رایانه و ایضا یارانه می‌گذشت و من به عنوان استاد این دوره‌ی غیر علمی و خیلی کاربردی، مشغول آشنا کردن فتحعلی شاه با تمام چیزهایی جدید و ناآشنا بودم، از فرجام برجام بگیر تا مگس کش برقی! او هم با تیز هوشی مثال زدنی و البته کنجکاوی بدخیمی که داشت به سرعت با دنیای هرج و مرج و شلوغ ما آشنا می‌شد و کم‌کم می‌توانستم بدون ترس از این‌که بلایی سر خودش و البته خانه و زندگی‌ام بیاورد تنهایش بگذارم و به کارهام برسم، ناگفته نماند که برای سرگرم شدنش و در امان ماندن از کنجکاوی‌هایش که بعضا تنه به فضولی هم می‌زد یک موبایل برایش خریده بودم.

یک روز که بیرون از خانه بودم یک پیام روی موبایلم حسابی من را شوکه کرد «فتحعلی شاه جویین دِ تلگرام»
طبیعتا من بیچاره به عنوان تنها مخاطبش شده بودم سیبل پیام‌های رگباری‌اش شامل نقطه و ویرگول ایموجی و استیکر. چند روزی این روال ادامه داشت تا این‌که به نحو محسوسی تعداد پیام‌هایش کم شده. اولش فکر کردم که لابد متوجه شده که باید فقط در مواقع ضروری از این برنامه استفاده کند و اتفاقا خیلی خوشحال شدم و پیش خودم گفتم دمش گرم، کاش ما و آدم‌های عصر جدید هم مثل فتحعلی شاه بودیم و از برنامه‌ها و نرم افزارهای ارتباطی استفاده بهینه می‌کردیم. اما خیلی زود فرو رفتگی‌اش تا گردن توی گوشی و البته آنلاین بودن‌های طولانی‌اش من را متوجه اشتباهم کرد برای همین پرسیدم:
_فتحعلی شاه تو اون گوشی چکار میکی یکسره انلاینی؟
+همین شما هستید که آدم را مجبور به “لست سین ریسنتلی” شدن میکنید دیگر!
سرت به کار خودت باشد و در کار ما دخالت نکن وگرنه ” لست سین ئه لاینگ تایم گو!”
پیش خودم فکر میکردم چه بهترکه سرش به کار خودش گرم باشد و هی راه و بیراه مزاحم من نشود، که پرسید:
+ تو می‌دانی” یهویی”چیست؟!
– یهویی؟!
+ سوال مرا با سوال جواب نده!عکس یهویی منظور مان است!
– اها، به عکس سلفی هایی که یهو از خودت میگیری میگن!
+ به ما یاد می‌دهی که از خودمان سلفی یهویی بگیریم؟

با این حرفش دیگر واقعا مشکوک شدم، رفتم سمتش و گفتم:
– ناقلا تو چکار می‌کنی توی اون گوشیت، یهویی رو برای کی میفرستی؟
نیشش تا بنا گوشش باز شد و با همان لبخند ملیح گفت:
+ هیچکس باور کن!
– چیو ازم پنهون میکنی، ما که با هم از این حرفا نداریم
+ خب چیز است…راستش را بخواهی، ام… ما با یک دوشیزه آشنا شده‌ایم و چند روزی ست که با هم مکاتبه برخط می‌نماییم.
– که چی بشه؟
+ سوال دارد؟ خب می‌خواهیم بعد از مدتی که خلقیات همدیگر را شناختیم، اگر به تفاهم رسیدیم او را به نکاح خود در بیاوریم.
– باریکلا! چه خوش اشتها و خوش نکاح! میشه بدونم اسمش چیه؟
+ نخیر نمی‌شود، بدانی که چه، به تو چه که نام عیال ما چیست اصلا .
– اگه نگی گوشیم رو ازت میگیرم!
+ بچه ننه‌ی گند اخلاق. باشد می‌گویم اما سعی کن آدم باشی و گرو کشی نکنی! اسم او هیلدا است حالا هم مزاحم ما نشو و به کارت برس تا ما هم به مکاتبه با ملکه‌مان مشغول باشیم.

فردای آن روز که من طبق معمول مشغول نوشتن بودم، با لب و لوچه آویزان آمد سراغم.

+ چه نشسته‌ای؟ بر خیز و به داد مان برس
– چی شده باز؟
+ هیلدای‌مان جواب‌مان را نمی‌دهد، هرچه برایش می‌نگاریم انگار نه انگار.
– از کی؟
+ دقیقا از وقتی که پرتره خویش اندازمان را برایش ارسال نمودیم.
حدسم درست بود، هیلدا بلاکش کرده بود!
– باهات قطع رابطه کرده.
+ به درک! لیاقت‌مان را نداشت.

یاد روزی افتادم که با قضیه آنجلینا جولی هم خیلی راحت کنار آمد و فراموشش کرد. البته برای کسی که سیصد تا زن داشته نباید هم شکست عشقی خیلی تلخ باشد.
+ او ما را از دست داده نه ما… به زودی در همین تلگرام حرم سرایی به پا خواهیم کرد از آنگلا مرکل گرفته تا کاترین اشتون را هم اد خواهیم کرد.

– آفرین، فقط لطف کن بین لاو ترکوندن‌هات یه مذاکره‌ای هم در مورد برداشتن تحریم‌ها داشته باش، این رکود نفس مون رو گرفت! .
+ به تحریم هم فکر کرده‌ایم اما اولویت اول ما شکستن فیلترهاست.
– وایستا ببینم، تو فیلتر شکن می‌خوای چه کار؟
+ می‌خواهیم در فیسبوک و تویئتر برای خود پیج دایر نماییم .
– آخه تو رو چه به توییتر و فیسبوک، بذار دو روز از اومدنت بگذره، بعد تکنولوژی زده شو.

+ تو از سیاست چه میفهمی؟! در دنیای امروز باید از تمام ابزار رسانه‌ای استفاده کرد. شکستن فیلترها مقدمه شکستن تحریم‌هاست. همین ظریف الدوله خودتان هم همین رویه را در پیش گرفته!
البته من با فشار ایمیلی و توئیتری صرف مخالف هستم ظریف الدوله باید یکی از ولایات را هم پیش کش می کرد تا زودتر زمینه لغو تحریم‌ها فراهم می شد!
داشتم از تعجب شاخ در میاوردم سطح اطلاعت این بشر خیلی از سطح دوره ای که من برایش گذاشته بودم بالاتر بود!

ادامه دارد…

ثبت ديدگاه




عنوان