وصیت نامه یک داعشی لحظاتی قبل از سیلی موشکی
از دهن افتاد!

راه راه: هم اکنون در آرامش کامل در چند بند وصیت نامه ای تنظیم می کنم که بعد از مرگم انگ نامسلمانی بر پیشانی ام نچسبانند. باشد که بر آن عمل شود:

– با اینکه بعید است روزی بمیرم اما اگر مردم، من را در ایران دفن کنید که یکبار در عمرم بتوانم به وعده ام عمل کنم و آنجا بمانم!

– به فرزندم از آن زنِ که اسمش را هم نمیدانم و یادم رفت بپرسم, همان که قد بلند و چشم ابرو مشکیست یک وقت با آن چشم مشکی و ابرو رنگ کرده اشتباه نشود (حتما دقت کنید) خودم چندباری اشتباه گرفتم خخخخ! نیش تان را ببندید و به فرزندم از همان بگویید ریش هایم را موقع مرگ بردارد با آن برای خودش یک کلاه پشمی بسازد که هم من سایه سرش باشم و هم سرش گرم باشد (حالا نه که از ته ته بزند یک قدری بماند، آن دنیا باهاش قوپی بیایم و بفهمند داعشی بودیم بلکه کمی احتراممان کنند). حواسش باشد نکند اینهمه ریش که برایش زحمت کشیده ام و خون جگر ریخته ام زیر خاک بپوسد. به او بگویید پدرت شیرش را، ریشش را…نمیدانم، حالا هرچه! خلاصه بگویید حلال نمیکند.

– به مردم ایران بگویید رسم چهارشنبه سوری را ترک نکنند. ما با آن ترقه بازی ها خیلی خاطره داریم و حال میکنیم فقط کمی با آن “سوری” مشکل داریم که اگر بشود چهارشنبه زوری یا اسمی دیگر بهتر است؛ به آنها در ادامه بگویید هروقت از روی آتش پریدند به یاد من «انفجار من از تو؛ انتحار تو از من» بخوانند.

– به فعالان مجازی بگویید من هیچ حساب کاربری و صفحه ای در هیچ شبکه ی مجازی ندارم و همان هایی که به اسم من است فن پیج های زورکی است. کلا از این قرتی بازی ها خوشمان نمی آید. طوری نشود بعد مرگمان -که البته تکرار می کنم بعید است- عکسم را بر پروفایل هایشان بگذارند یا از این هشتگ مشتگ ها برایم برندست؟ ترندست؟ هرچه هست، همان کنند. اصلا از این لوس بازی های آبرو-داعش-ریز درنیاورند که تنمان در قبر لرز اش می گیرد!

– به پیکارجویان همرزمم چیزی نگویید، فقط دوتا کشیده آبدار بخوابونید توی گوششان خاک بر سرها رو. اگر درست جنگیده بودند که من الان زنده بودم!

– به سپاه ایران بگویید به زودی دهانشان را ….

(فرمانده مذور در اثر اصابت اولین موشک روح از بدن پودر شده اش در رفت و بازنگشت و وصیتش نیمه تمام ماند؛ رحم ا… علی ریشِه الکِز خورده!)

ثبت ديدگاه




عنوان