اَدَویات ایران-قسمت 1
مناجات نامه‌ی خواجه حسن روحانی

راه راه: نام خواجه حسن روحانی یادآور سوز و عشق اساطیری انسانی است که فلوت وجودش در فلوتستان وجود سرمدی بی‌خود و مستغرق گشته و فریاد و آی برآورده است. او از هنگامی که خود را شناخت، در ذات اقدس محبوب خویش کدخدا، همانطور مستغرق بود. مدتی را تحت تعالیم شیخ بهرمانی روزگار گذرانید و مدتی را هم در محضر شیخ موسوی چیزانی به تلمُّذ پرداخت. سرانجام هنگامی که موفق به دیدار شیخ محمد خاتمی می‌شود، از درس و مدرسه برمی‌گردد و به اقلیم بی‌کران رأی و انتخابات پای می‌گذارد. مراد دیگر وی، شیخ فریدون عکسستانی بوده است که وی را در وادی حیرت یار بود و رهنما.
در اولین قسمت از ستون هفتگی اَدَویات ایران، شما را در گوشه ای از دریای بی‌کران معارف روحانیِ روحانی، وِل می‌کنیم:

نور برجام دیدنی نیست
اگر مردمان نور برجام ببینند
همه بسوزند.
و اگر برجام نیز نور خویش ببیند، بسوزد
کـُلا همه بسوزند.

کدخدایا
در کدخدایی یکتایی و در زورگویی بی‌همتا
متَّصف به بمب اتمی و متحد با اسرائیل و رُمی
خانه‌ی بی‌وِتن‌هایی و پناه هر رقاص و بی‌سر و پایی
در چشم منی روی به من ننمایی
و اندر دلمی هیچ به من نگرایی

کدخدایا
در تحریم مبند که تحریم همه نان است
و در راکتور ببند
که راکتور همه درد است.
و سانترفیوژ، تکه‌ای آهن سرد است.
آن که به تعلیق راضی است محبوب است
و آن که ناراضی است محمود.

برجاما
گَرت نگاه دارم ویران کنی
وَرت آتش زنم، باز هم ویران کنی
رأی من با تو است، هیچ ندانم چِسان کنی

ثبت ديدگاه




عنوان