برنامه «انتخابات بی انتخابات»
حالا وقت اعتراضه رفیق!

راه راه: با سلام خدمت شما بینندگان عزیز؛ از برنامه انتخابات بی انتخابات در خدمت شما هستیم. امروز اومدیم به ستاد انتخابات ایران تا با کاندیداهای کنونی و احتمالا رئیس جمهور آینده مصاحبه داشته باشیم. ما که می دونیم شما قرار نیست رای بدید ولی خوبه بفهمید بعضیا به چه آدم هایی اعتماد می کنن؛ بله به سراغ قشر جوان میریم که هم آرزو دارن و هم دغدغه… جوان پرشور ایرانی که همیشه در صحنه است حتی در صحنه هایی که ربطی بهش نداره…
-سلام دوست عزیز. دوست عزیز سلام. ببخشید دوست عزیز! هووی اون هندزفری رو از گوشت دربیار تا بفهمی من چی می گم…
-بله… با من بودید؟
-بله، می خواستم ببینم برای چی اومدید اینجا؟
-اومدم تا کاندید بشم.
-می تونم بپرسم برای چی؟
-برای اعتراض!
-اعتراض به چی؟
-به هر چی… الان به شما اعتراض دارم که اومدید و از من سوال می کنید. من اینجوری احساس آزادی ندارم. به شرایط و وضعیت زیرزمینی ها و فاضلاب های شهر… به وضعیت موش هایی که زیر زمین هستن… شما نمی دونید چه شرایط سختی دارن. ما که همیشه کنارشون هستیم متوجه میشیم. قراره تو همون زیر زمین یه آهنگ براشون بسازیم تا درد هاشون آروم بگیره.
-آخی… حالا بغض نکن. پس شما خواننده هستید. دیگه به چی اعتراض دارید؟
-به شرایط نابسامان کفتر های کاکل به سر.
-وای وای!
-نه این حرف رو نزن. دیگه وای وای هم نمی تونه اون ها رو آروم کنه؛ به خاطرشون باید به سر بزنیم.

بله بینندگان عزیز همینطور که می بینید این دوستمون دغدغه هایی داره از جنس شما ایرانی های آریایی عزیز. امیدوارم که این رژیم به خاطر منافعش شما رو رد صلاحیت نکنه.

-ببخشید شما با این لباس که اومدید زشت نیست؟ معمولا کاندید ها با کت و شلوار میان نه شورت و…
-اصلا من به این شرایط هم اعتراض دارم. چرا من نباید بتونم تو خیابون با هر لباسی بیرون بیام. اصلا تو این کشور آزادی نیست. «حالا وقت اعتراضه رفیق/ بیا همراه هم بشیم/ به من رای بدید/ به من رای بدید »این آهنگ رو تازه بیرون فرستادم.
-حالا به غیر از این حرکات موزون چه برنامه ای برای کشور دارید؟
-این کشور که دیگه درست بشو نیست. وقتی رئیس جمهور شدم با پولش میرم اون ور…
-پس کشور رو کی اداره کنه؟
-من عاشق هرج و مرج و آنارشیسم هستم. بذار این بی نظمی ادامه پیدا کنه که گاهی اوج نظمه…

همونطور که این دوست عزیزمون داره به افق نگاه میکنه و یک ترانه در مورد بی نظمی می خونه. براش افق های بلندی رو آرزومندیم و به سراغ یک کاندیدای دیگه میریم…

-سلام
-سلام…بسم الله الرحمن الرحیم من رحیم کریم زاده هستم از روستای بالا دشت سفلی.

بله بینندگان عزیز همین طور که می بینید وضعیت تو ایران اونقدر نابسامانه که حتی بی سواد ها هم احساس تکلیف کردن.

-هووی من بی سواد نیستم…دو کلاس خوندم.
-بله خوب دو کلاسم بد نیست.حالا برای چی اومدید نامزد بشید؟
-نامزد… نه، من خودم زن دارم دو تا هم بچه دارم، سه تاشونم تو راهن. من نیومدم نامزد بشم. من اومدم ثبت نام کنم.
-بله منظورم همونه. برای چی اومدید؟
-والا ما رفتیم از یکی پول خواستیم تا زمین هامونو سر و سامون بدیم گفت برو اونجا ثبت نام کن و هر دوربینی دیدی باهاش حرف بزن ما هم او مدیم. شما هم کارتو زود تموم کن تا برم پیش اون یکی دوربین.
-یعنی شما نمی دونید برای چی اومدید؟
-چرا دیگه اومدیم وام بگیریم. گفتن اینجا باید ثبت نام کنی. وایسا ببینم، آهان خودتون بودید دیگه به من زنگ زدید و گفتید…

اِ اِ اِ بله بینندگان عزیز، می بیینید که هر رئیس جمهوری میاد اولش با هدف پول در آوردن و پولدار شدنه. کسی برای خدمت نمیاد… واقعا باید این رژیم تغییر کنه تا آب خوش از گلوی مردم پایین بره.
من با شما خداحافظی می کنم… اِ آقا برو عقب… اینقدر نیا تو دوربین… باشه پولتو می دم. نیا تو دوربین…ای بابا …کمک کمک

ثبت ديدگاه




عنوان