بداهه ای از گروه ریحانه‌های طنزپرداز
اندیشه مهمانی

راه راه :
“با همه بی سر و سامانی ام”
باز در اندیشه مهمانی ام

گوشت گران است و‌کمی مرغ نیست
در به در ذره ای ارزانی ام

نان و تره شام و نهار من است
گشنه ی یک لقمه ی بریانی ام

مژده رسیده ست که برجام شد
پایه ی رقصیدن میدانی ام!

سیب و گلابی همه جا پر ولی
من که به دنبال نَمی رانی ام!

جیب کتم پر شده از ریزگرد
از غم این واقعه ، بارانی ام

هی مرو پشت تریبون شعار
نطق مکن تا که بپیچانی ام …

بس که گرانی ست مرا پول نیست
گرچه چنان خانه تکانانی ام

کاش که رحمی کنی ام ای حقوق
تا ته عیدی برسانانی ام

هی نگران دل کرکس شدم
مثل همان شاعر کاشانی ام

تا که دهان باز نمودم،بزد
جلب نظر کرده ام و جانی ام

گرچه نجومی نشده دخل من
از نظر خرج که کیهانی ام

از بدهی ، قسط و سوراخ جیب
البته من غرق فراوانی ام

کاش بیاید به سراغم کسی
جنس دل ازرده ایرانی ام!

کاش که من صفدر جلدت شوم!
در پس صندوق بگنجانی ام !

خنده نزن! من که شدم سنگ دل
قلب راکتور شده، سیمانی ام

قمپز و انقلت شده کار تو
حرف بزن تا که بخندانی ام

آه حسن خسته ام از امتداد…
کاش که یکباره بترکانی ام…

بداهه سرایان: ر. ابوترابی ، ز. آراسته نیا ، ف. انوری ، س. رمضانی

ثبت ديدگاه




عنوان