منتخب ویژه نامه نوروزی مجله راه راه/5
اصلا خود شهدا هم طرفدار تخریب مزار شهدا بودند!

راه راه: با اوج گرفتن طرح یکسان سازی قبور شهدا، عده‌ای که چشم نداشتند ببینند همه سنگ قبرها یک شکل شده و هیچ جعبه آینه و عکس از شهدا نمانده و همه چیز شبیه گورستان سربازهای خارجی شده، شروع کردند به تخریب بنیاد شهید و شهرداری که این چه کاری است و دارید با این کارها هویت مزارهای شهدا را از بین می برید و بخشی از تاریخ را حذف می کنید و از این حرفها. ما علی رغم میل باطنیمان مجبور شدیم برای ساکت کردن این منتقدان نادان، دلنوشته یکی از همرزمان شهدای دوران دفاع مقدس را که همین دیروز نوشته شده است(!) منتشر کنیم تا همه چیز مشخص شود:

بسم ا… الرحمن رحیم

من به عنوان یک همراه شهدای دفاع مقدس این متن را می‌نویسم. خود خودم هم نوشته ام و هر کسی که فکر کند جعلی است خیلی دروغگو است!

ما همیشه قبل از عملیات وقتی این فیلمهای خارجی مثل نجات سرباز رایان را می دیدیم با خود می گفتیم یعنی می‌شود که ما هم بعد از شهادت در همچین جاهایی دفن شویم؟ یکدست… بدون سنگ قبرهای متفاوت… صاف! خوش به حال شهدا بعد از شهادت این آرزویشان محقق شد.

یکی دیگر از دغدغه‌های من و همرزمانم همیشه کمبود آلومینیوم در کشور بوده است. چقدر پیش آمد که شب عملیات با خودمان می گفتیم خدایا، ما می رویم تا کمبود آلومینیوم در کشور نداشته باشیم. متأسفانه الآن یکسری آدم فکر می کنند دغدغه ما اشرافیت مسئولان یا دینداری جوانان یا حمایت از ولایت فقیه بوده است در حالی که ما فقط به آلومینیوم فکر می کردیم. خدا نکند که بعد از ما کلی آلومینیوم خرج کنند تا بالای سر قبرهای ما جعبه آینه درست شود. که چی؟ که در آن قرآن و وصیتنامه و تسبیح و عکس شهدا گذاشته شود؟ که چی؟ که اگر نسلهای بعد آمدند و اینها را خواندند بفهمند که شهدا برای چه چیزهایی رفتند و شهید شدند؟ واقعا می‌ارزد؟ واقعا آلومینیوم ارزشش بیشتر است یا اینها؟ یادم هست که یکی از شهدا خودش به من گفت اگر خدای نکرده این اتفاق افتاد بر همه مسئولان واجب است که سریع بولدوزر بیاندازند و آلومینیوم‌ها را بردارند ببرند. اتفاقا اخوی بنده هم خودش در کار آلومینیوم است و به قیمت خوبی خریدار است و سهم شما هم محفوظ خواهد بود.

یکی دیگر از شهدا می‌گفت مادرم! من هرگز راضی نمی شوم تو هر هفته شبهای جمعه بیایی و کنار قبر من بنشینی و دل تنگت کمی آرامش بگیرد. راضی نیستم. نیا! اگر هم حرفم را گوش نکنی، بر مسئولان واجب است که هرچه درخت و سایه‌بان در اطراف قبر من هست همه را از جا در بیاورند و تا حد امکان کاری کنند که اذیت شوی و زمینه نیامدنت فراهم شود. راستی سایه بانها اگر از جنس آلومینیوم بود که همان اخوی در خدمتتان هستند اگر هم نه که باز در بازار آهن آشنا دارند، از ایشان بپرسید راهنمایی می کنند.

آنها که رفتند شهید شدند اما خدا نیاورد آن روزی را که در کنار مزارهایشان یک عده کودک بدو بدو کنند و توپ به سمت هم پرتاب کنند و بخندند. که چی؟ که از مزار شهدا خوشش بیاید و اینطوری کم‌کم هی پایش به آنجا باز شود و با فرهنگ دفاع مقدس آشنا شود؟ می خواهم نشود پسره لوس! آنها رفتند شهید شدند که این کارها را بکنند؟ لذا مسئولان باید تا جایی که ممکن است کاری کنند که مزارهای شهدا بی‌روح و بدون طراوت باشد تا هر بچه‌ای آمد آنجا بترسد چه برسد که حالش خوب شود و سر کیف بیاید. بنابراین تا می توانید از سنگ قبرهای سیاه و یکدست استفاده کنید. اتفاقا اخوی یک سنگفروش آشنا هم دارد.

در پایان خودم و شما را به پشتیبانی از بنیاد شهید و شهرداری دعوت می کنم. بولدوزرتان مستدام.

ثبت ديدگاه




عنوان