خاطره من از یک شب یلدا و اینا

شب یلدای افتاده

بعد از کلی دعوا و مرافعه و تلاش برای مهار داماد عصبانی و نجات طفل از دست برادرش بالاخره همه خسته می شوند و یک گوشه ای می نشینند. فرش خانه از آب میوه های له شده زیر دست و پا حسابی خیس شده و عوض شده...




عنوان