ملاقات روزگار با سعید و پیام

ایستگاه صلواتی بی تجربه

پیام به ساختمان دانشجویان کارشناسی نگاهی انداخت. ساختمان ده قدم بیشتر با ایستگاه فاصله نداشت. سری به اطراف چرخاند. بعد نگاهش را روی ایستگاه نگه داشت و گفت: «این محیط کجاش علمیه؟ این کارا با علم جور درمیاد آخه؟ اون بغل یکی مث استاد رحیمی داره از نانو و پلاسما میگه اون‌وقت بیخ گوشش یه عده نذری پخش میکنن که چی بشه؟!»




عنوان