بورس قرمز
سوزش پندآموز

راه راه:
رفته‌ام بورس که پولدار بشم یک روزه
گرگ بازار بشم، هی بکشم من زوزه
پول من رفت و به گل موندم و بدبخت شدم
بعد اون روز همه هیکل من می‌سوزه 
پولشون سوخته بیچاره و بدبخت شدن
از فریبرز و تقی تا سحر و فیروزه
کوزه بورس شکسته، شغدیر و شستا
مثل آبیه که داره می‌ریزه از کوزه
اونی که گفت به مردم که بیاین داخل بورس
تاکسیدرمیش بکنید و بذارین تو موزه
بعد از اون گفت که بازار بشه رنگ انار
ای خدا این بشر آخه چقدر مرموزه؟

ثبت ديدگاه




عنوان