واکسیناسیون
طنز روز | لاکپشت بی فرهنگ و مرغابی‌ها

راه راه:

در برکه ای یک لاک‌پشت و دو مرغابی با هم زندگی می‌کردند. لاک‌پشت همواره سرش در همه چیز و همه جا بود به جز لاک خودش و به خاطر این رفتارش راجع به همه چیز اظهار نظر می‌کرد. روزی لاکپشت نزد دو مرغابی رفت. دو مرغابی همینطور که با رعایت فاصله اجتماعی و ماسک در آب شنا می‌کردند لاکپشت را دیدند که بدون ماسک نزد آنها آمده و دستش را مشت کرده تا به مرغابی‌ها دست بدهد. مرغابی‌ها در گوش هم گفتند «چه بی فرهنگ» و بعد به بهانه اینکه بالشان خیس است از دست دادن به لاکپشت امتناع کردند‌‌. لاکپشت دست ندادن مرغابی‌ها را بهانه خوبی یافت و گفت: «هر روز یک واکسن جدید رونمایی می‌کنند ولی یک دو چرخه نمی‌توانند خودشان بسازند» که آدم با آن خودش را به یک جایی خارج از این خاک برساند و بتواند یک واکسن درست و حسابی بزند.
یکی از مرغابی ها گفت مثلا کجا؟ لاکپشت گفت اونش با من.
مرغابی‌ها از کتاب اول دبستان یاد گرفته بودند که تکه چوبی بیاورند و لاکپشت را با آن حمل کنند. پس به سمت مرکز واکسیناسیون خارج حرکت کردند.
در راه به بالای ورزشگاه ومبلی رسیدند و لاکپشت با نیشخند دهان گشود و گفت ببین ورزشگاه پر از تماشاچیه تازه فقط یه دونه واکسن هم رونمایی کردند.
مرغابی ها که دیدند لاکپشت دهن باز کرده و از چوب رها شده بنا به تجربه‌ای که از کتاب کلاس اول کسب کرده بودند پایین‌تر رفتند و چوب را دوباره در حلق لاکپشت فرو کردند تا نیفتد.
سپس به مرکز واکسیناسیون خارج رسیدند و واکسن زدند. در راه بازگشت دوباره به بالای ورزشگاه ومبلی رسیدند و دیدند دو هزار نفر تماشاچی اسکاتلندی به کرونا مبتلا شده‌اند. مرغابی‌ها نگاهی به لاکپشت کردند و نگاهی به تماشاچیانی که با وجود واکسیناسیون در خارج باز هم به کرونا مبتلا شده‌اند. هر دو مرغابی به این نتیجه رسیدند که فعلا هیچ چیز بهتر از رعایت فاصله اجتماعی و زدن ماسک نیست. پس نگاهی به فاصله خود تا لاکپشت کردند و دهانشان را باز کردند تا ماسک هایشان را درآورند و بر منقارشان بگذارند. لاکپشت را هم در جمع همان تماشاچیان ورزشگاه ومبلی رها کردند تا برایش از خاطرات واکسن زدن هایشان بگویند و او کیف کند.

ثبت ديدگاه




عنوان