همه رو غلط نوشتی نه “همه” رو

درخت

راه راه: بلندگوی مدرسه: دانش آموز حسن فریدون به دفتر. حسن فریدون به دفتر… فریدون زود باش چی میخوای از جون شیر آب؟

آقا اجازه با ما کار داشتین؟
+ این چه قیافه‌ایه برا خودت درست کردی؟
آقا اجازه! موهامون حنا گذاشتیم. دیر برداشتیم، زیادی رنگ گرفت.
+ اینجا مدرسه ست نه مجلس حنابندون. فردا موهات رو از ته میتراشی بعد میای مدرسه. فهمیدی؟
چشم آقا!
+ جای این اداها درس بخون. تو امتحانات همه رو غلط نوشتی. خجالت نمیکشی؟ تو و اون داداشت مایه ننگ این مدرسه اید.
آقا اجازه! حالا طوری نشده که. ما اینهمه بیست گرفتیم حالا یه نیم نمره غلط شده رو که نباید هی بزنین تو سرمون.
+ ساکت! حالیت هست چی میگی؟ همه رو غلط نوشتی فریدون همه رو. بیست کجا بود اصلا؟
آقا اجازه؟ خودتون میگین همه رو غلط نوشتم دیگه. مگه منظورتون این نیست که املای کلمه “همه” رو غلط نوشتم؟ خب میشه نوزده و نیم. بقیه ش رو لابد بیست گرفتم دیگه.
+ وای وای! من چه انتظاری از تو دارم آخه؟ ببین عقل کل! همه دروس رو افتادی. میفهمی؟
آقا اجازه! امکان نداره آقا! ما آنچونان جواب دادیم که کسی نمیتونه ایراد بگیره از برگه‌مون.
+ امکان نداره؟ وایسا همینجا… بفرما این برگه علومته. پنج گرفتی. جواباش رو نگاه کن. “باران چگونه تولید میشود؟ ابر به پایینش نگاه میکند اگر درخت داشت میبارد وگرنه نمیبارد”. اینا رو تو مدرسه یادت دادن؟ ها؟ با همین ماشین منگنه بزنم تو سرت؟
آقا اجازه…
+ حرف نباشه. این برگه دینی. “چگونه میتوانیم به بهشت وعده داده شده برسیم؟ نباید مردم را به زور به بهشت ببریم.” پنج سال تو این مدرسه یه ایمان و عمل صالح یاد نگرفتی!؟
آخه آقا…
+ ساکت! بسه دیگه. فردا میگی بابات بیاد پرونده جفتتون رو بگیره از این مدرسه برین.
_ آقا اجازه. تو رو خدا… آقا بار آخره. قول میدیم درس بخونیم.
+ حرف نزن برو بگو بابات بیاد… برو بیرون. زود باش… درم ببند. اه

ثبت ديدگاه




عنوان