اطفاء حریق چینی!
تجارت اطفاء حریق

راه راه: در سالن ترانزیت نشسته ام. تلویزیون تصویر یک کشتی در حال سوختن را نشان می دهد. صدای خبر، بین همهمه جمعیت و صدای اطلاعات پرواز گم می شود. ناگهان کنار دستی ام فریاد می کشد: «ای وای!… لوبیاهام!» همه به سمت او سر می چرخانند. جریان را می پرسم و می گوید خبر رسیده همین کشتی که دارد می سوزد با کشتی حامل لوبیاهایی که از آمریکا حرکت کرده و او برای خریدنش می رود، برخورد کرده. بعد تر که می فهمد کشتی با بار لوبیا سالم است و آرام تر که می شود، می پرسد من برای چه به چین می روم. توضیح می دهم که با یک شرکت اطفاء حریق قرارداد بسته ایم و برای تست نهایی محصولاتشان عازم هستم.
سوار هواپیما می شویم و هشت ساعت بعد، در چین هستیم. همسفرم پیِ لوبیاهای خودش می رود و من به شرکت اطفاء حریق می روم. می گویند محصولات را روی نمونه واقعی امتحان می کنند؛ روی نفتکشی که درحال سوختن است! آنجاست که شستم خبردار می شود نفتکش، ایرانی است. حاضر می شوم مبلغ بیشتری پرداخت کنم تا نفتکش زودتر خاموش شود. اما بعد می گویند دولت ایران با یک شرکت ژاپنی وارد مذاکره شده تا عملیات اطفاء حریق را بر عهده بگیرند.
سه روز از اقامتم در چین گذشته. هنوز شرکت ژاپنی به محل حادثه نرسیده. از طرفی، چینی ها با «آب» به جنگ نفت خام رفته اند.
هفته دوم سفرم به چین، تقریباً همه قرارداد ها را نهایی کرده ایم و تست ها انجام شده اند. خبر می رسد ژاپنی ها تازه به محل حادثه نفتکش رسیده اند و مشغول خاموش کردن آتش هستند. خوشحال می شوم و با خیالی آسوده از قرارداد و خاموش شدن حریق، به سمت ایران پرواز می کنم.
دوباره با همان تاجر لوبیا همسفر هستم. از بار لوبیاهایش می پرسم. از اینکه کشتی حامل لوبیا دیرتر از موعد پهلو گرفته و نتوانسته بارش را امتحان کند، شاکی است. از کم کاری دولت ایران در رایزنی های بین الملی گله می کند. اما از اینکه توانسته از پرداخت خسارت شانه خالی کند، خوشحال است. می گوید: «کار ما که راه افتاد، اما ماجرای این نفتکش، حالا حالاها درگیر کاغذ بازی های بیمه های جورواجورِ خارجیه!»
سالن ترانزیت ساکت است، همه جلوی تلویزیون، که همچنان دارد در مورد نفتکش خبر پخش می کند، ایستاده اند. این بار، اثری از نفتکش نیست؛ ظاهراً دولت چین، به خاطر حفظ محیط زیست، مانع اطفاء حریق شده!

ثبت ديدگاه




عنوان