اگر «امپراطور جهنم» را محمدحسین فرحبخش می‌ساخت
داعش از نامه یک مانکن آغاز شد

راه راه: فیلم با درج این جمله آغاز می‌شود: «تمام موهایی که می‌بینید حتی موی مردها کلاه گیس است. همچنین تمام پاها جوراب رنگ پا است.»
شیخ ریاض امام جماعت مسجدی در پاریس است. این مسجد محل تجمع همه مسلمان‌های کله گندۀ فرانسه است و همه آنها سعی می‌کنند هر طور شده خود را برای نماز خواندن پشت شیخ ریاض به مسجد او برسانند.

در میان این افراد کله گنده مدیر مسئول مجله‌ای مربوط به مسلمانان، مدیر یک انجمن خیریه و دبیر کل حزب «جمعیت مسلمانان نازک دلِ اینجا» (جمنا) حضور دارند. مدیر مسئول مجله با پول گرفتن از مانکن‌های محجبه عکس آنها را روی جلد چاپ می‌کند. مدیر خیریه در کار پولشویی است. و دبیر کل جمعیت… (جمنا) هم کارش برگزاری نشست و انجام انتخابات درون تشکیلاتی برای مشخص شدن محل بعدی نشست و نوع پذیرایی است!

یک روز یکی از مانکن‌هایی که با مدیرمسئول کار می‌کرده خود کشی می‌کند. او قبل از خودکشی نامه‌ای می‌نویسد و در آن از روابط غیر اخلاقی مدیرمسئول با مانکن‌ها پرده بر می‌دارد. او برای اینکه این نامه در یک جای امن بماند آن را درون صندوق صدقات خیریه می‌اندازد. نامه به دست مدیر خیریه می‌رسد و او به دبیر کل جمعیت… (جمنا) پیشنهاد می‌دهد که در نشست بعدی این نامه را منتشر کنند تا آبروی مدیرمسئول برود و از کاندیداتوری در انتخابات بعدی انصراف دهد. اما دبیر کل جمعیت…(جمنا) می‌گوید که دستور جلسه نشست بعدی برگزاری انتخابات برای تعیین شدن پذیرایی از بین پرتقال و نارنگی است و امکان گنجاندن دستور جدید نیست. حالا بگذریم از اینکه از بین نارنگی و پرتقال، موز رأی می‌آورد!

این اتفاقات باعث می‌شود تا حلقه رفاقت این افراد گسسته شود و دیگر برای نماز به مسجد شیخ ریاض نروند. شیخ هم که می‌بیند مسجدش خلوت شده و هیچ کله گنده‌ای نمی‌آید، سعی می‌کند هرجوری شده مسجدش را شلوغ کند. بنابراین به سمت گروه‌های تروریستی سوق پیدا می‌کند تا از بین تروریست‌ها مأموم جلب کند. بدین ترتیب کم‌کم مسجد شیخ مرکز حرکت‌های تروریستی و تولد داعش می‌شود.

در سکانس انتهایی فیلم مسئول خرید جمعیت…(جمنا) را می‌بینیم که در میدان میوه تره‌بار دارد برای نشست بعدی موز می‌خرد. لابلای کارتن موزها نامه آن مانکن را می‌بینیم که بعنوان کاغذ باطله استفاده شده است.

ثبت ديدگاه




عنوان