«آن یکی خر داشت پالانش نبود»*
کتاب گاوخوان!

راه راه: «آن یکی خر داشت پالانش نبود»*
گفت: خر یا گاو بی پالان چه سود؟
گفتم ای نادان نمودی اشتباه
گاو که پالان ندارد؛ قاه قاه!
گفت از این‌روست بس بیهوده گاو
کی تو دیدی او بخواند یک کتاب!
زود افزود اصل مطلب را بگیر
ورنه قافیه‌ست شیر و شیر و شیر
گفتم ای بابا زبانم دوختی
پیش از صحبت، به گِل اندوختی (نسخه‌ی بدل؛ بیش از ظرفیتم آموختی)
من چکارِ قافیه دارم عمو
بازگرد و اصل مطلب را بگو
خر چه شد؟ پالان او را یافتی؟
راستی، زنجیر ما را بافتی؟
گفت آری، لیک خیلی دیر بود
گفته بودم، گاو بی‌پالان چه سود
چونکه خر با گاو، بی پالان یکیس
پس فرستادم، نمودندش سوسیس

*مولانا

ثبت ديدگاه




عنوان