رضاشاه، روحت چاد

راه راه: برگهایی از دفترچه خاطرات سال ۱۳۲۰ رضا خان میرپنج!! که به مناسبت تبعیدش به جزیره موریس زیر دست و پا ریخته بود:

امروز ۲۵ مهر: از یک ماه پیش تا کنون هی دم کرده ی عنبرالنسا برایمان آورده اند جهت آرامش اعصاب. خاطر همایونیمان مکدرتر شد. منشی الممالک را اجازه ی ورود دادیم. خبر آورد که بایک امضا، منشی کنسولگری بریتانیای کبیر میتواند تمام کهکشان ستاره ی روی دوش شما را بردارد. امر کردیم مانندمدیریت اقتصادیمان دم کرده ی عنبر النسا را در شلوارنگهبان درب سوم کنسولگری بریتانیا کیسه کنند. اشاره کرد که این ها مال پیام های واتس اپی است. ملتفت شدیم.

امروز ۳۵ مهر ماه: اختیارش را داریم. به شما چه؟ دوست داریم ببینیم سر انجام چه تصمیمی برایمان میگیرند!

امروز۲۶ مهرماه: نامه ای از بریتانیا رسید. ابتدا بر دیده گذاشتیم و سپس بوسیدیم. امر کرده بودند که خوب اجرا نمیکنیم . باید به تنظیمات کارخانه برگردیم. لذا یک نو ترش را سفارش دادند. بلیطی خارجکی به پیوست بود. امر کردیم وزیر خارجه بخواند. گفت مقصد « جلسه رئیس» است. امضای نگهبان درب سوم کنسولگری زیر نامه بود . تضمین کرده بود که روحمان شاد خواهد بود. مجبور بودیم که خشنود گردیم. نباید بهانه به دست آنها میدادیم .

امروز ۱+۲۶ مهر ماه: استقبال خوبی بود. با درخت های خودروی گل کاغذی و دریایی که آن اطراف پخش کرده بودند تزئینات استقبال از ما را انجام داده اند.اشتباهی فاحش پیش آمده بود. «جلسه رئیس» نبود « جزیره موریس» بود. حتما پروازش چارتر بوده. روحمان حاد شده بود. وگرنه امضای نگهبان درب سوم کنسولگری تضمین بود.

ثبت ديدگاه




عنوان