زنگ تاریخ
کی موز منو برداشت؟

راه راه: مورخان نوشته‌اند محمدرضا پهلوی دارای شخصیت توسری‌خور با اعتماد‌به‌نفس پایین بود. “من نمی‌توانم، ما کارمون تمومه” درصد بسیار زیادی از جملات روزانه او را تشکیل می‌داد. به‌طوری که اگر روزانه هزار کلمه صحبت می‌‌کرد نهصدتای آن، نمی‌توانم، بود. در کتاب‌ها نوشته‌اند نویسنده سفرهای‌گالیور با توجه به رفتار محمدرضا شخصیت گلام را خلق کرده‌است و جمله معروف « من میدونم، کارمون دیگه تمومه» را از جملات محمدرضا کپی کرده‌است.
محمدرضا بعد از گذشت سال‌ها با اینکه قد و قواره‌اش بزرگ‌تر شده‌بود اما هم‌چنان در همه کارها به دیگران وابسته‌ بود. روزی که قرار بود آمریکایی‌ها محمدرضا را به جای پدرش به عنوان شاه بر تخت سلطنت بنشانند، همان‌طور که ایرانی جماعت نشستن روی صندلی توالت فرنگی را بلد‌ نبود، او هم نشستن روی صندلی شاهی را بلد‌ نبود، به مهمان‌های خارجی گفته بود: «حالا چطوری بشینم؟» که با راهنمایی مسئولین توانسته بود روی صندلی بنشیند.
اطرافیان شاه در خاطرات خود نوشته‌اند: پس از به حکومت رسیدن محمدرضا بعضی جلسات مرتبط با ایران بدون اطلاع مسئولین کشورمان برگزار می‌شد. یک‌بار که قراربود سران کشورهای آمریکا، شوروی و انگلیس همراه با شاه جلسه‌ای برگزارکنند زمان و مکان جلسه را به او اطلاع ندادند و خودشان دور هم جلسه تشکیل ‌دادند. این موضوع به قدری برای شاه سوال‌برانگیز بود که در صحبت‌های پایانی خود در ایران از آن یاد کرده ‌بود و گفته‌ بود: «بالاخره من یک ‌روز می‌فهمم موز آخر اون جلسه که سهم من بود رو کی برداشته؟»

ثبت ديدگاه




عنوان