یک سفارش دهنده آرمانی دیوارنگاره
دیو، چهارساله از تهران

راه راه: سفارش دهنده: یک بنر میخواستیم که جوابیه ای باشه بر چند سال ظلم و اسارت زن! بر خشونت علیه زنان و پاسخی بر اون دیوارنگاره چهارراه ولیعصر، در حقیقت میخوایم مشت محکمی باشیم بر مرد… البته جسارت نباشه!

طراح: خواهش میکنم؛ خود من همیشه دوست داشتم زن بودم.

سفارش دهنده: البته در اصل قضیه فرقی نداره به هرحال همین که مرد زاده شده­ اید خشونت­اید علیه ما.

طراح: بله! بریم سر طرح، من یک خانم براتون طراحی می­کنم…

سفارش دهنده: …دست شما درد نکنه!!! ما یه عمره داریم می­گیم زن و مرد برابرن اونوقت شما بیاین یه زن طراحی کنین که چی بگین؟!

طراح: خب اتود یه مرد…

سفارش دهنده: … بفرما دیگه؛ رسما قبول کردید زن جنس دومه!

طراح: خب یک جانور بی جنسیت…

سفارش دهنده: …حیوون جد و آبائته! ایشالا بخوره تو سرت اون زن بودن خواستنت.

طراح: چرا عصبانی می­شید، نگفتم دیو میخوام بکشم که!

سفارش دهنده: دیو؟! آفرییین… دیو تصویر خوبیه!

طراح: خوبه؟!

طراح: بله دیگه. معرکه است. ببینید نه زیبایی و ظرافت داره که توهین بشه به شان زن، نه دیو موجود ضعیفیه که جوابی باشه به اونها که میگن جنس دوم. از مردها هم برابرتره!

طراح: اونوقت خشن نیست؟! یکم لطیف تر، مثلا گل ای؟!

سفارش دهنده: برو بابا مگه دم کنیه!؟ همین رو بزن تا بیشتر از این حق زنان این سرزمین پایمال نشده!

طراح: این شماره رو بگیرید کارتون راه میفته.

سفارش دهنده: این چیه؟! مانی… چهارساله از تهران؟!

طراح: بله برادرزاده­امه اتفاقا دیوهای خوبی هم می­کشه. هماهنگ میکنم اونجا خیلی معطل نشید.

سفارش دهنده: همون بهتر که تو مرد شدی! بی شخصیت! ایشالا تو جهان موازی هم یه مرد سبیل کلفت باشی… ببین؛ ازت شکایت می­کنم!

طراح: بیرون…

ثبت ديدگاه




عنوان