فرهنگنامه واژگان انتخابات 1388
کمیته صیانت از آرا، ساندویچ و امت خداجوی!

احمد ایزدی
انتخابات: جمع انتخاب، به معنای برگزیدن. محقق میشود به گزینش آنکه ما دوستش داریم. پیش از انقلاب نام این کاندیدای دوست داشتنی از قبل در صندوق رای گذاشته و لاجرم هماو از صندوق بیرون میآمده. پس از انقلاب این شیوه منسوخ گردید، تا سال ۱۳۸۸ که گروهی پا را فراتر از این گذاشتند و قصد داشتند کاندید خود را به زور از صندوقی که در آن نبود، بیرون بیاورند.
اعتراض: در لغت انتقاد است و نکته گیری. در عمل، به کرسی نشاندن حرف است به هر ابزار. آتش زدن سطل آشغال، سوزاندن اماکن عمومی، پرتاب سنگ، تخریب امکانات شهر و… به عنوان نوعی اعتراض مطرح شدند. دیده شده در برخی نقاط از حرکات موزون و خوردن زهر ماری جهت ازالهی قوای عقلانی برای مبادرت به امور وحشیانه در راستای اعتراض استفاده شده.
جنبش: در اصطلاح حرکت آرام را گویند. در عمل، مجموعه حرکاتی است برای بیرون کشیدن نام آدم دوست داشتنی خود از صندوق رای. در برخی اقدام بدوی، تکان دادن اندام در انظار است، به منظور اشتهار به فرهنگ دول خاوری. جنباندن مشتق از جنبش است و بر تکانهای مداوم دم در برابر کدخدا، جهت خشنودی وی دلالت دارد.
پایبندی به قانون: پایبند در لغت به معنای مقید. پایبندی بدان در عمل، جابجایی قانون با پا است، متناظر به منفعت مکتسبه. چنانچه در برخی موارد قانون زیر پا بسته میشود و در بعض موارد بدان پشت پا زده میشود. از جمله موارد پیش پا افتادن قانون، دست اندازی بدان بوده در انتخابات ماضی.
تقلب: در لغت تزویر و جعل است. از جمله موارد استفادهی آن، بهانهایست برای بر هم زدن قواعد هر عملی، بدون دلیل.
کمیته صیانت از آراء: در عمل، پیشدستی را گویند. منعقد شده در بلاد خارجه، جهت آنچه از آن به عنوان تقلب یاد میشود. چنانچه شخص دوست داشتنی از صندوق خارج نشد، به استناد خزعبلات این کمیته منکر سلامت انتخابات میشوند.
امت خداجوی: آتش زنندگان سطل آشغال را گویند، در حالی که حین فریاد میزنند « نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم» و به دنبال سوراخ موش میگردند.
نامزد: در لغت معین شده را گویند. در انتخابات، شخصی را گویند که قصد دارد از صندوق رای خارج شود. در جلبکزار، منتخب اجباری را گویند، به نحوی که اعلام نامی غیر از وی، به منزلهی تقلب حتمی است.
رئی سجمهور: در عمل منتخب
ملت است. در جلب کزار، شخصی است با سیزده میلیون رای کمتر، که به سنگ پای قزوین گوید زکی.

ثبت ديدگاه




عنوان