بداهه سرایی شاعران راه راه
منشور حقوق شهروندی

راه راه:

ای هموطنم که سربلندی! با حق خودت تو چندچندی؟
کردیم برات رونمایی، #منشور_حقوق_شهروندی

در بسته ی شهروندیِ ما، هر کس به حقوق خود رسیده
یک عده حقوقشان نجومیست، یک عده حقوق کارمندی

منشور حقوق شهروندی، بوده است درون متن قانون
افسوس که قوه قضایی، آن را بنموده بسته بندی

از دوست رسید هرچه نیکوست؟! چه مژده از او، چه زخم چاقوست
در زیر فشار این تورم، خوب است برقصی و بخندی

آنقدر مرا خوشی فزون شد، ماندم چه کنم حقوق خود را
اقبالِ منِ فقیر بدبخت، تا عرش رسیده از بلندی

ما بزدل و بیسواد باشیم، چون علم حقوق را ندانیم
ناچار شدیم تا بسازیم، با فیش حقوق مستمندی

[هرچند شدی گدا و درویش، اصلا تو مدار شکوه از فیش]
من ثبت نموده ام که شیخی، میگفت به بنده این سخن، دی

یک دوره که می شود دکل گم، یک دوره حقوق مثل انجم
دیگر چه کسی ست فکر مردم؟ هر دوره همی زنند گندی

“ای دیو سپید پای دربند” ای میم. ه ای عزیز دلبند
دیگر به تو فردوپوس می خند از این که چه طور توی بندی!

ای جیغ تو بهترین هم آواز، با یاد تو کوک می کنم ساز
دور از تو شبیه “تیمپو”ام در، آهنگ و ترانه های “سندی”

دادند نشان قهرمانی، بر حضرت پهلوانِ پنبه
آورد برای کشور ما، یک عالمه فخر و سربلندی

هی کرد به جانب ژنو کوچ، گویی که شکار کرده یک قوچ
یکمرتبه جفت دست شد پوچ، این ست شگرد چشم بندی

از نطق تو معرفت ببارد، لبخند تورا کسی ندارد
عرفان تو طعنه میزند بر، فرغانی و قونوی و جندی

در قصه ی هسته ای و برجام، بدجور شدید ساده و خام
الماس گران – به قول بابام !- دادید به یک خروس قندی

برجام در ابتدا حدیثش، آهنگ امید و آرزو داشت
میگوید اگرچه او اخیرا، پیوسته حدیث دردمندی

ای واای مگر گناه کردیم؟ حق از چه کسی تباه کردیم؟
برجام جزای چیست یارب؟ در طالع نحس ما فکندی

هی دست به دست گشت فروارد، تا آنکه رئیس، شعر را خواند
با حرص تمام، زیر لب گفت: چه شعر و بداهه ی چرندی…!!

ثبت ديدگاه




عنوان