راهکار همایونی
اتول‌سازی سلطانی

روز دوشنبه ۱۶جمادی الاولی ۱۴۴۶

صبح ماقبل خروس‌خوان پیش از آن‌که چشم مبارک همایونی را به اختیار بگشاییم، پیش‌خدمت‌باشی درب اندرونیمان را کوفت، با چشمان خواب‌آلود عرض کرد: «صنیع‌السطان دو ساعتی‌ست خواب را بر همه آشفته کرده است که الا و بلا باید به دست‌بوسی شاه شاهان سلطان السلاطین مسعود شاه برسم که عرض مهمی دارم.»

رخصت دادیم، وارد شد، همان‌جا در رخت سلطانی بنشستیم،

صنیع‌السلطان هراسان وارد شد و بعد از عرض ارادت و دست‌بوسی خبر آورد که برادران اتولساز قهر کرده و دیگر اتول نمی‌سازند.

 گفتیم: «مردک کله خراب برای این پیش از آن‌که آفتاب و نورچشمیِ ظریفمان وارد اندرونیمان شود تو نکره‌ی انکرالاصوات وارد شده‌ای؟ به درک! نسازند. آن آفتابه‌ لگنی که می‌سازند را مگر کسی هم می‌خرد؟ الحمدلله پیشتر دستور دادیم از فرنگ برایمان ۷ نوع اتول از هفت مملکت فرنگی بیاورند هرکدام را در روزی از ایام برانیم و کیفش را ببریم به آتول این جماعت نابکردار محتاج نباشیم.»

گفت: «قربانتان شوم، ‌این اتول‌ها مخصوص رعایاست نه از برای حضرت عالی مستدام که شایسته‌ی بهترین‌ها هست و به هر چه بگوید باش به شایستگی باش می‌شود، رعیت کم مایه‌دار زیر سایه همایونی مفتخر هستند از این اتول‌های بی‌کیفیت « اتول‌سازی برادران اتولساز بجز الله‌وردی » سوار شوند. اگر این مردک‌ها نسازند رعایا عن‌قریب است به بلاد کفر سرایز شوند و اتول فرنگی وارد کنند و خدای ناکرده اتول‌های یکتای‌تان تا پیدا کند!»

گفتیم : «خب دردشان چیست که نمی‌سازند؟»

معروض داشت: «عرض آن چاکران خادم این است که دخلشان با خرجشان نمی‌خواند.»

گفتیم : «به درک! امر می‌داریم خرجشان را کمتر کنند تا بخواند.»

صنیع‌السلطان معروض داشت: «تصدق چشمان بلورین سلطان شوم، بیشتر خرج‌شان، خرج آقازاده‌ها و درباریان و اهل حرم است! می‌دانید که…»

گفتیم : «می دانیم. بنال!»

نالید : «اگر راهی پیش چشمانمان بگذارید که دخلشان را بیشتر کنیم جملگی قربان تار سبیلتان خواهیم شد.»

از چابلوسیش خوشمان آمد. 

اما زیادی سردرد می‌داد و چون شب پیش بین نورچشمی‌ها و مستوفی‌ها دعوای مفصلی شده بود خاطر همایونیمان مکدر و خواب شبانگاهی سلطانیمان مشوش گشته بود، لازم بود خواب صبح‌گاهیمان را طولانی‌تر کنیم، امر کوتاه کردیم؛ فرمودیم: «بیش ازین اسباب رنجش خاطر همایونی را فراهم میاور آن هم بخاطر مشتی رعیت نمک نشناس که زیر سایه‌ی همایونی‌مان نفس می‌کشند و قدر نمی‌شناسند حالا دل‌شان اتول‌ با کیفیت فرنگی می‌خواهد! زرشک! بروید آن مردک‌های کله زرد دله دزد برادران اتولساز را از خانه بیرون بکشید، حتی الله‌وردی را ابتدا یک دست مفصل همه را فلک کنید تا دیگر قهر کردن به سر شمپتشان نزند و ثانیا به اتول سازی دستور می‌دهیم قیمت اتول را بالاتر ببرد تا دخل و خرجشان بخواند و به رعایای مفتخر به زیستن در حکومت مسعودی اعلام دارید زین پس هرکس از بلاد کفر اتول بیاورد همانا کافر حربی قلمداد خواهد شد» و افزودیم: «به رعایا بگویید : سلطان امر فرمود، پول‌هایتان را جمع کنید و در بانک شاهی به ودیعه بگذارید تا ده سال دیگر صاحب یک اتول از اتول‌سازی برادران اتول‌ساز بجز الله‌وردی شوید.»

مردک چابلوس صنیع السلطان کرنش کرد و با دمش گردو شکان رفت، ما دراز کشیدیم و تا پاسی از روز خفتیم.

ظهر خبر آوردند که قیمت اتول‌ها یک سِیُّم بیشتر شده است. سرخوارانده گفتیم: «پدرسوخته‌ها پول مازراتی می‌گیرند و فرغون مش رجب تحویل می‌دهند»، جمله‌ی درباریان را ازین سخن ملیحانه‌ی ما خوش آمد و دلی سیر باهم به ریش ملت خندیدیم.

ثبت ديدگاه