اوضاع لبخند
نامه می‌رقصد

راه راه:

چنان کپ کرده ام که پیش چشمم جامه میرقصد
کت و شلوار بشکن میزند پیژامه میرقصد
به احوال من و این جیب خالی، گوشت میخندد
کره کل میکشد، کف کرده شیر و خامه میرقصد
خبرهای رسیده آنقدر خوبست که حتی
میان پخش زنده مجری برنامه میرقصد

چه آوردی سر این شهر با لبخندهای خود
که جاهل دست بالا برده و علامه میرقصد
چه فازی داشت برق قیمت بنزین که از شوقش
سیا با نازی و هوشنگ با هنگامه میرقصد
نشستم اعتراضم را برای شیخ بنویسم
که دیدم تمبر جفتک میپراند نامه میرقصد

ثبت ديدگاه




عنوان