هر روز صبح به زور چک و لگد از خواب بیدار می‌شد.«باز مدرسه ام دیر شد!» شده بود ورد زبانش. شکر خدا که معلم مدرسه به تنبیه بدنی اعتقاد نداشت، وگرنه انواع روش‌های تنبیه سامورایی هم باید به برنامه روزانه اش اضافه می‌شد.
بالاخره یک روز معلم سه فاز چسباند و کشیدش پای تخته و جلوی همه بچه ها ضایعش کرد.
_ تو که دوباره دیر آمدی بچه! آن از درس خواندنت، این هم از هر روز دیر آمدنت! تو هیچی نمی‌شوی. خنگ تر از تو ندیدم. یک نامه می‌نویسم بده به مادرت، از فردا هم نمیخواهد بیای! ذله ام کردی!
معلم در نامه نوشته بود که پسر شما خنگ است و درس نمی‌فهمد!
پدر بیل هم به سبک وسترنی و کاملا دراماتیک و متمدنانه رفت سوپری سرکوچه و یک شات گان خرید و دست بیل را گرفت و با هم رفتند مدرسه. تفنگ را داد دست بیل و گفت:«بیا بریم مذاکرات برد برد را یادت بدم. برای ما آمریکایی ها، همیشه همه گزینه ها روی میز است.»
خلاصه بعد از تسویه حساب بیل و پدرش به خانه برگشتند و بیل به جای اتاقش رفت تو پارکینگ و با قلم درشت روی دیوار پارکینگ نوشت:«تو هیچی نمی‌شوی» اما متاسفانه مثل فیلم ها عمل نکرد چون وقتی پدرش دید روی دیوار تازه سفیدشده با ذغال شعار نوشته، جوری با قنداق همان شات گان باش گفتگو کرد که زیر دست و پا عر می‌زد.
سال‌ها گذشت و بیل تبدیل شد به ثروتمندترین مرد روی کره زمین. طوری که اگر یه چک مبلغ بالا از جیبش می‌افتاد، جرأت نمی‌کرد خم شود و از زمین بردارد. دوستان خوبی هم پیدا کرده بود که حاضر بودن ویلاهای نیویورک‌شان را به نامش بزنند. بعلاوه قدرت پیش‌بینی ظهور ویروس‌های جدید و کشتار انسان‌ها و ایجاد نظم نوین جهانی را هم خدا به او عنایت کرده بود. با همین قدرت‌های خدادادی توانست اول ظهور ویروس ها را پیش بینی کند و به سرعت واکسنی کشف نماید و مثل اونجرز جان بقیه انسان‌ها را نجات دهد. هر چند همون واکسن هم زیاد مالی نبود.
روزی در خانه نشسته بود که در اخبار نیمروزی bbc یکی از مدیران خودروسازی ایران را دید که می‌گفت:«ایران بهترین و پیشرفته ترین صنعت خودروسازی دنیا را دارد! کشورهای خارجی به دنبال ماشین های ایرانی هستند!»
بدنش به رعشه افتاد، چطور خودروسازی ایران به این حد پیشرفت کرده و او نفهمیده است. نعره ای کشیده در دم دو سه تا سکته زد و غش کرد.
وقتی به هوش آمد، اولین خواسته اش آینه بود تا صورت کج شده اش را ببیند که زیردستان خاطرش را راحت کردند که سکته را رد کرده و به خیر گذشته است. پاپ که به عیادتش آمد تأکید کرد که به خاطر کمک های انسان دوستانه و مؤسسات خیریه اش بود که خدا رحمش کرد.
بیل در اولین اقدام بعد از دوران نقاهت، شخصا تحقیقات گسترده ای سازماندهی کرد تا راز موفقیت روزافزون صنعت خودروسازی ایران را کشف کند، اما چون این مقوله از اسرار نظام است و جزء اسناد کاملا سری بایگانی می‌شود، او مجبور شد یک فروند پراید را مهندسی معکوس کند و به تکنولوژی پیشرفته آن پی ببرد. اما هیچ‌وقت نتوانست بفهمد چطور می‌شود در حالیکه انحصار فروش خودرو را دارد، به چند برابر قیمت واقعی هم می‌فروشد، زیان انباشته هم داشته باشد.

?محمد مطلبی?
طنزیم| @tanzym