دو بیتی
یک آفتابه آب

بی جنبه که باید بدهد آگاهی
شد باعث بدگمانی و گمراهی
از سد کرج که قطره ای آب نداشت
یک عده گرفتند هزاران ماهی
طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی

هی آب ز پا تا به سر و گوش گرفتی
انگار که از آب یکی موش گرفتی
خیس است تمام سر و روی تو، قشنگم
مسواک زدی یا پسرم دوش گرفتی
محمود حسنی مقدّس

شستی عزیزم دست را تا بار چندم
خشکید باغ و شالی و انگور و گندم
انگور و گندم را ولش مرد حسابی
یک آفتابه آب مانده دست مردم؟
طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی

ثبت ديدگاه




عنوان