یک برگ ۲۵ شهریوری تقویم برای پایان رضا شاه
۲۴شهریور، هُپ، ۲۶ شهریور
۰:۴۸ ق٫ظ ۲۵-۰۶-۱۴۰۳
«رضاشاه» سه سال آخر عمرش به سمت هر کس که جلویش اسم «۲۵ شهریور» را میآورد دمپاییلاانگشتی پرت میکرد و فحش خانوادهدار میگفت. البته خیلی دلش میخواست چکمه پرت کند اما در جزیرهی «موریس» بیشتر دمپایی لاانگشتی دم دستش بود تا چکمه.
اما اینکه مشکل شخصی رضاخان با ۲۵ شهریور چه بود، ساده است؛ خب آدم چرا باید از روزی که شب قبلش تا صبح نخوابیده و یکریز راه رفته خوشش بیاید؟
و اگر بپرسید از علت شب تا صبح نخوابیدن و راه رفتن؟ خب در شرایطی که لشکر روسیه به قزوین رسیده بود و پیغام فرستاده بود اگر به تهران برسیم و رضا در تهران باشد پوستش را میکَنیم، شما رضا باشی و در تهران هم باشی، خداوکیلی شب میگیری میخوابی؟!
حالا اگر صبح، نخوابیده با چشمهای ورقلمبیده و پاهایی که زق زق میکند مجبور باشی برای چارهجویی، عدل بروی به خانه همان محمدعلی فروغی که ۶ سال سبب خانهنشینی او شدی و چشم دیدنت را ندارد و فروغی هم نامردی نکند و زارت بگوید فقط یک راه داری و آن هم امضای این استعفانامهای که از قبل برایت تهیه کردم و گند بخورد به ۱۶ سال شاه بودنت، آن وقت دیگر حالی بهت میماند؟ نه والا. خداوکیلی احوالی بهت میماند؟ نه بِللٰه.
اگر فکر کردید شهریور همینجا دست از سر رضا شاه برداشت که یعنی هنوز شهریور را، خصوصا نیمهی دوم شهریور را خوب نشناختهاید.
برنامه این شد که در این اوضاع قمر در عقرب از تهران به سمت اصفهان حرکت کند تا بعد از توقف در اصفهان و خلاصشدن از دست روسها به کرمان و بندرعباس برود تا از آنجا با کشتی او را به هند منتقل کنند. اما قمر در عقربیّتِ قمر در عقرب به هم میخورَد اگر برنامه همانجور که میخواهی پیش برود. و از آنجا که تا ۳ نشود عمراً بازی بشود، رضا شاه که حالا دیگر شاه هم نبود در این مسیر سه بار ضدحال اساسی خورد:
بار اول هنگامی که او را در اصفهان نگه داشتند که لابد «حَج آقا الا و بلا باید املاکت رو مصالحه بکونی» و اجباراً حتی زمینهای بادمجان و کدویی که رادیو بیبیسی آن اواخر به خاطرشان به او گفته بود«شاه بادمجانفروش» را هم به نام محمدرضا زد.
ضد حال دوم هنگامی بود که چمدانهای او را تفتیش کردند تا مبادا جواهرات سلطنتی را با خود برده باشد و شایعاتی درباره محتوای آنها درگرفت؛ و آنچنان که رنگ رخساره از سر ضمیرش خبر میداد هیچگاه تا این عمق احساس تحقیر نکرده بود حتی در ایام قزاقی و اصطبلداری.
ضد حال سوم هم هنگامی بود که سوار بر کشتی، تازه دریافت قرار نیست به هند برود. و حرف این است که از بالا دستور آمده که این رضا را توی مسیر هند یک توک پا کنار سواحل آفریقای جنوبی پیاده کنید.
ماجرا قاعدتا از دید خاندان پهلوی باید همینطور تراژدیک پیش میرفت و با این همه مصیبت در یک روز، انتظار میرفت این روز در تقویم خاندان پهلوی هُپ اعلام شود. اما هُپ که نشد هیچ، محمدرضا میدانی را در تهران به نام «۲۵ شهریور» نامگذاری کرد تا هم نشان دهد جنبۀ شیرین ماجرا برای محمدرضاشاه مهمتر بوده تا خروج تحقیرآمیز و روز بدبیاری پدر و هم محمدرضا شاه از ۲۵ شهریور هم برای رضاشاه ۲۵ شهریورتر بود.
ثبت ديدگاه