صحنه های بوق‌دارم کو!؟
آخرین ویرایش انشای مجید

همه مى دانند که پزشکان و پرستاران سختی های زیادی برای تحصیل و کار میکشند. همه میدانند که معلم، سرباز، پاسبان، رفتگر و مرده شور چه سختی هایی برای خدمت به مردم میکشند. اما اگر قدری فکر کنیم می بینیم کسانی هستند که در این اجتماع بیشتر از بقیه خدمت میکنند و خیلی سختی میکشند. این فرد خیلی سختی کشیده کارگردان است.

آری، یک کارگردان خیلی سختی میکشد. کیومرث پوراحمد کارگردانی است که من زحمات او را دیده ام. همه فکر میکنند کارگردان حرف هایش را در آثاری که ساخته است میزند، اما نه، نمیتواند! من خودم از اصغرآقا میوه فروش شنیده ام که خانواده ی کارگردانان در زمان فیلم بردارى گروگان گرفته میشوند و کارگردانان نمی توانند فیلم شاد یا غمگین بسازند. نمی توانند نظر سیاسی‌شان را بگویند. نمیتوانند بازیگر زن داشته باشند و مردان مجبورند نقش زنان را ایفا کنند.

اصلا کارگردانان هیچ کارى نمی توانند بکنند. اما کارگردان نیز آدم است و دلش میخواهد پشت یک تریبون حرف بزند. اصغر آقا میگوید حتى تریبون جشنواره ی فجر را دقیقه ای ۵۰ میلیون میفروشند. به نظر بنده آقای پوراحمد حق دارند که در تریبون مراسم خاکسپاری نویسنده ی طنز از سختی ها بگوید. آقای پوراحمد راست میگوید که کسی که مردم را شاد میکند و میخنداند منافق است. اینها اگر منافق نبودند نمیتوانستند ۴۰ سال در این شرایط سخت در زمانى که مردم ماست و کره نداشته اند، فیلم و سریال طنز یا جدی بسازند. در مقابل مردم هم آثارشان را در تلویزیون نگاه کنند و آن ها را دوست داشته باشند. اصلا چرا به خاطر شاد کردن دل مردم سرشان را با گیوتین در میدان شهر قطع نکرده اند!؟ ایندفعه حتما کار خودشان است و این افراد نیز از خودشان هستند. وگرنه آقای پوراحمد از آخرین باری که با حرکات موزون و صحبت هایی در زمان انتخابات دل مردم را شاد کردند تا به امروز، همچنان ناسزا میشنوند و همه بیخودی او را یکی از عوامل وضعیت کوپنی امروز میدانند. به همین دلیل، ایشان متوجه شدند که شاد کردن دل مردم مکروه است و به فیلم نساختن در حوزه ى طنز و شاد نکردن دل مردم همچون قبل ادامه دادند. این بود انشای من.

ثبت ديدگاه




عنوان