هنـرِ برحق بودنِ همیشه (۶)
استعارههایی برای رد نقض!
۱۰:۰۱ ب٫ظ ۱۶-۱۰-۱۴۰۳
برداشتی آزاد و نقیضهوار بر کتاب
«هنر همیشه برحق بودن ـ آرتور شوپنهاور»
دوازده. استعارههایی مناسب با قضیهات انتخاب کن.
استعاره یعنی سخن گفتن پوشیده و غیر مستقیم و اصلا یک چیز دیگر برای موضوعی که داریم. مثلاً صدای دلِ تهران افتضاح است. صدای دل تهران استعاره از آلودگی صوتی تهران است. اینجا با یک پوشش خوشگلمشگل، موضوع دیگری را به خورد طرفِ مقابلتان میدهید. میتوانید از ضربالمثلها هم استفاده کنید. از آنجایی هم که گفتهاند «در مثال جای هیچ مناقشه نیست»، پس یا شما اصلاً گردن نمیگیرید چه شده، یا اینکه طرفِ مقابلتان دیگر پیگیری آنچه گفتهاید نمیشود، توضیح و برداشت شما را از آن استعاره (یا حتی ضربالمثل) قبول میکند.
قضیه یعنی قانون اثبات نشده و احتماًلی است. ممکن است که یک قضیه ریاضی هم کنکل شود. مثلاً طبق قضیه «حمار»، آقا خره همیشه کوتاهترین مسیر را تا غذایش نمیپیماید، احتماًل دارد که وی راه طولانیتر برود. خر است دیگر!
اینجا یک سری استعاره و یا ضربالمثل و هرچه هست، از قبل پیدا میکنید و در هر بالا گرفتن بحث، به طرفِ مقابلتان پرتاب میکنید تا بگنجد در وی. بعد میتوانید کلاً بزنید زیرش و گردن نگیرید. یا بگویید که منظورتان چیز دیگری بود.
مثال مناسب جهت کار و بیزینس: شما وسط بحث که دو تیم شدهاید میگویید: «ما اینجوری نیستیم که هم شریک دزد باشیم و هم رفیق قافله.» منظور هم این است که طرفِ مقابلتان دزد است و آدم بد، شما هم آدم خوب ماجرایید. در ادامه هم با یه عذرخواهی و رویم به دیوار و اینها قضیه تمام میشود.
اینجا شما حرف دلتان را زدهاید و نباید هم به طرف مقابل بربخورد!
*
سیزده. با رد دلیل نقض موافقت کن.
اول امر، شما قضیهای را مطرح میکنید. نقض آن را هم بیان میکنید و انتخاب را به کلۀ پوک طرفِ مقابلتان واگذار میکنید. اما… تا جایی که راه دارد باید شما تضاد این قضیه و نقش آن را خیلیخیلی شدید بیان کنید که طرفِ مقابلِ شما برای رهایی از تناقض، قضیۀ اصلی را قبول کند.
مثال یک، مناسب برای کم کردنِ روی فوتبالدوستان:
اولی: فلانی (یک بازیکن) خیلی بازیکن خوبیه.
دومی: گل هم میزنه؟
اولی: نه خب. مدافعه.
دومی: نه دیگه. گفتی بازیکن خوبیه. پس باید گلزن هم باشه.
اولی: خب…
دومی: خب هر بازیکنی رو به تعداد گلهاش میشناسن…
مثال دو، مناسب مدیران و کارکنان و دیگران:
اولی: سر وقت بیا و سر وقت برو، حقوقت رو کامل بگیر.
دومی: من سر وقت بیام و سر وقت برم، حقوقم رو کامل میگیرم یا اگه کارم رو بهدرستی انجام بدم، حقوقم رو کامل میگیرم؟ کدوم؟
اینجا اصلا چیز خاکستری نمیماند… هر دو باهم متناقض است. یا سیاه است و یا سفید.
مثال سه، مناسب معلمان حاضر در جمع ما:
معلم: شما منضبط باشید، نمره میگیرید.
دانشآموز: یعنی دیگه نیاز نیست درس بخونیم؟
لبخند شیطانی…
*
چهارده. از کتاب نخوانده، دلیل بیاور.
اگر تا اینجای بحث، ذهن طرف را کاملاً بههم نریختهاید، برای پریدن جفتپا روی آن، از کمبود دانش و عقل و شعورِ طرفِ مقابلتان استفاده کن. از کتابی که اسم عجیبغریبی دارد و بسیار کمیاب و نایاب است، مثالی و یا دلیلی بیاورید. همزمان هم که طرفِ مقابلِ شما هم اظهار بیاطلاعی میکند، بیسوادی طرف را به رخش بکشید و بحث را یکطرفه تمامش کنید.
جای کتاب، مجلۀ معتبر و سایت موثق نیز میتوانید استفاده کنید. فقط حتماً یادتان باشد که دوسه بار یا بیشتر به وی متذکر شوید که چرا واقعاً نخوانده و دقیقاً داشته چه غلطی میکرده که حالا عقب مانده است!
(قطعاً ادامه دارد…)
ثبت ديدگاه