هنـرِ برحق بودنِ همیشه (۱)
بسط دادن گستره در اشتراکات لفظی
۶:۴۹ ب٫ظ ۱۰-۰۹-۱۴۰۳
برداشتی آزاد و نقیضهوار بر کتاب «هنر همیشه برحق بودن ـ آرتور شوپنهاور»
یک. گُسترۀ مصداق را بسط بده.
در بحث، شما با خصمتان (در مقدمه گفتیم که خصم یعنی دشمن. همان طرفِ مقابلِ شما) دربارۀ یک مصداق یا یک قضیه یا یک اِلِمان صحبت میکنید، اما طرفِ مقابلِ شما، یک نشانۀ مرتبطِ دیگر از آن مصداق برای شما میآورد تا مثال نقضی باشد برای تمام گفتههای شما. (سخت شد که! صبر کنید…) تا اینجا شما بازندهاید؛ چون خصم شما، میخواهد بگوید چون من میگویم فلان چیز از الف درست است، بهمان چیزی که شما از الف گفتید قبول نیست! درصورتیکه فلان و بهمان برای الف، اصلاً و ابداً قابل قیاس نیستند. یعنی یک چیز میتواند همزمان شاخصۀ فلان را داشته باشد و هم شاخصۀ بهمان را. حالا بعد از فهمیدن دو مثال زیر، شما برنده بحث هستید.
مثال یک، مناسب برای هر خانواده: ما وسط بحث علمی و فلسفی و ازدواجی میگوییم که امیرها خیلی پولدارند. هرکس هم که نامش امیر است، یک ماشین پژوی ۲۰۶ ترجیحاً سفید دارد. اما طرفِ مقابلِ شما، گفتۀ شما را نادیده میگیرد و میگوید که امیرها هیچکدام ازدواجی نیستند!
خب اینجا امکان دارد که شما بازندۀ بحث باشید و طرفِ مقابل، برنده. شما و باقی حضار شنونده هم باور میکنید که بله، حالا امیرها پول دارند که دارند… وقتی نگیر هستند، چه فایده؟! پولداری که نگیر است، چه فایده؟! هرچه زودتر برود آن دنیا.
بهتر است!
مثال دو، برای فوتبالدوستان گندهگو ولی خوشتیپ: وسط بحث فوتبالی میگوییم که دیوید بکهام در دهۀ گذشتۀ فوتبال جهان، غوغایی بهپا کرده بود و همه دوستش داشتند. آقایان، فوتبالش را دوست داشتند و خانمها هم قطعاً فوتبالش را. کلاً فوتبالش همهپسند بود. هرکسی که از او پوستری در خانه داشته، بهخاطر فوتبالش بود. اما طرفِ مقابلِ شما میگوید که نه… همین الآن دیوید بکهام سرچ کنی حداقل شانزده تا عکس دارد که با کت و شلوار، دمپایی سندل پوشیده با جوراب سفید یا اینکه تیشرتش را کرده درون شلوارش؛ بدسلیقۀ کتّی!
شما هم ممکن است به افق خیره شوید و دلتان خواسته باشد تا قبر آن کسی که فوتبال را به شما آموخت را بیابید و همین پوسترِ دیوید بکهام را درون قبرش بگذارید و بعد قبرش را آسفالت کنید.
در مثال یک، کاری که باید انجام دهید این است حرف طرفِ مقابلتان را نیمچه تأیید کنید. مثلاً بگویید امیرها نمیگیرند که نمیگیرند… آن یک مطلب جداست. شاید این موضوع را باید در مرام و معرفت معشوقان جستوجو کرد. حالا امیرها اگر نگیر هم باشند، هستند؛ مشکلی نیست. اینکه ماشین پژوی ۲۰۶ ترجیحاً سفیدی را که من گفتم، حتماً دارند. این مسئلۀ بحث ما بود.
اینجاست که پیروزی به شما لبخند میزند.
در مثال دوم، باید از فوتبال و چهرۀ دیوید بکهام تعریف کنید. کلی گل معروف دارد، کلی بازی برای کشورش کرده، کلی… زیبا هم بوده و هست. اصلاً زمانی که طرفِ مقابلِ شما، سلمانی تشریف میبرده، حتماً یکی از پوسترهای موجود در دیوار آن سلمانی دیوید بکهام بوده…. حالا الان با این اوضاع مدلینگ و نشان دادن خود، مجبورند کت و شلوار را با جوراب و دمپایی لاانگشتی و رکابی سوراخسوراخ و… را باهم بپوشند. اینکه بازیکن حرفهای و جذابی بوده، به کارهای الانش هیچ ربطی ندارد.
اینجاست که طرفِ مقابلِ شما به دنبال قبر فرد موردنظرش است.
…
- دو. از مشترکهای لفظی استفاده کن.
دو کلمه اگر همردیف باشند، مترادف یا هممعنی هستند. (نه تو رو خدا!) اما اگر دو معنا، با منشأ کلمات یکسانی بیان شوند، اینها را «مشترک لفظی» مینامیم. همین هم میشود دلیل که طرفِ مقابلِ شما، قشنگ شما را بپیچاند و حالتان را بگیرد.
مثال مناسب با هرجایی که لازم شد: در بحث میگوییم که شما باید “اسرار” شرکت را یاد بگیرید تا بتوانید برای ما کار کنید. طرفِ مقابلِ شما هم میگوید که اینقدر باشرافت و باشعور و با نزاکت و باخانواده و اینجور چیزها هست که نخواهد دنبال اسرار جایی باشد! یعنی شما در آن جمع، بیشرافت و بیشعور و بینزاکت و بیخانواده و اینجور چیزها هستید که از اسرار آگاه هستید و خاک بر سرتان! حالا نگاههای دیگران را هم که نمیتوانید تحمل کنید…
شما باید سریعاً شفافسازی کنید. مثلاً بگویید منظور از اسرار، ریزهکاریها بوده، نفهمِ عزیزتر از جان! اصلاً چرا باید به کسی که دو روزه وارد شرکت شده، اسرار کاری را بریزند روی دایره؟ با لو رفتن اسرار، روز دوم بشود روز سوم که آتوها همه رو شده و دور هم تشریف میبریم بندر!
این حرکت شما، قبل از جواب، نیازی به سرخ و سفید شدن و آب شدن رفتن زیر زمین و هوا شدن برای دوختن لایه اوزون ندارد. کاملاً از موضع قدرت است و روکمکنی. فکر کنید جاریتان است و چنین گفته، یا باجناق. (راستی اگر هم جاری و یا باجناق ندارید، سریعاً دست به کار شوید و برای ترفندهای آینده، یکی دو تا ابتیاع کنید!)
تذکر مهم: در مقدمه هم ذکر شد که استفاده از آن طرف این تکنیکها (یعنی سوار شدن بر روی سوتیِ طرفِ مقابلتان!) هدف (شومِ نسخۀ اصلی) کتاب است و استفاده از آنها به نگارنده مربوط نیست و با خودتان است. پس با توجه به اعتقادات خودتان حرکت کنید.
(قطعاً ادامه دارد…)
ثبت ديدگاه