برگی از خاطرات علم
دختر، بمب، بحرین مسئله این است

راه راه: یک روز ،چهارشنبه در مرداد ماه،من و شاهنشاه مطابق بعضی روز ها تنها بودیم.جنابشان در حالی که به مبل تکیه داده و یک عدد پفک نمکی اصل را به دهان هول می داد و با دندان نیش،نصفش می کرد، گفت:اسدوالله!،بحرینو چه کنیم؟!عرضه داشتم، شما بزرگ این مملکت هستید،می دانید که هر چه عایله سنگین تر و بزرگ تر،خرجش بیشتر و ای بسا که در ممالک دوست ما،اصل بر فرزند کمتر،زندگی بهتر است. ادامه دادم که بقول هویدا بحرین هم دختری است که به سن ازدواج رسیده،دختر وقتی به این سن می رسد مانند بمب عمل می کند هر آن منتظر منفجرشدنش باید باشی، پس فردا نفت بحرین تمام می شود،هیچی برای شما نمی ماند جز خرج اضافی و برو وبیا و….و از سر گرفتن کشمکش های قبلی برای جدایی.خوب این است، همین حالا ردش کنید برود.آن صندلی خالی نماینده اش هم درون مجلس بماند به یادگار!
انگلیس قول داده صبح به صبح گلی، یاد بود آن عزیز بر صندلی مذکور بگذارند.اصلا شاید باغچه اش کردند.

آریا مهر که اشک در چشمانش بصورت متوازی الاضلاع حلقه زده بود،با حالتی که دیگر نه صدا از بینی‌ اش خارج می شد و نه از حلق، فرمود:اسدوالله خودت که از همه چیز با خبری،می دونی بخشیدن بحرین برا من خود خودکشیه، اما چه کنم که شاید با این کار بتونم همچنان ژست بین المللی عینک آفتابی‌که از آبادان برام آوردی و صورتم رو به صورت سه رخ جلوی دوربین میگرفتم رو حفظ کنم و روابطمون رو با اعراب بهبود بدم.

مرداد ماه سال هزار وسیصد و پنجاه. اما آن روز چهارشنبه نبود.

سازمان ملل با فرستادن، یک نفری به مدت ده روز به بحرین، با برگزاری همه پرسی از همسران شیوخ به فرنگ نرفته ای که به همسر خود اصرار می کردند بروند بیابان و کمی تفریح کنند، با طرح این سوال از طرف بریتانیا به بحرینی ها که با مایید یا با اونا، پایان همه پرسی را با نتیجه اینکه مردم خواهان استقلال اند و نه پیروزی اعلام کردند.
یک روز بعد از اعلام رسمی جدایی بحرین ، ایران خیلی شیک و باکلاس اولین کشوری بود که بحرین را به رسمیت شناخت.

يك ديدگاه

  1. safura ۱۳۹۶-۱۱-۱۸ در ۱۱:۲۳ ق٫ظ- پاسخ دادن

    :))

ثبت ديدگاه




عنوان